کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیمهنهایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیمهنهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← مرحلۀ نیمهنهایی
-
واژههای مشابه
-
نهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← مرحلۀ نهایی
-
نهایی
واژگان مترادف و متضاد
آخرین، پایانی، غایی، واپسین ≠ آغازین
-
نهایی
فرهنگ واژههای سره
کرانین، پایانی، فرجامینن، انجامین
-
نهایی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص نسب .) پایان ، آخر.
-
نهایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به نِهایةً) [عربی: نِهائیّ] na(e)hāy(')i پایان و آخر چیزی.
-
نهایی
دیکشنری فارسی به عربی
نهائي
-
semi final
مرحلۀ نیمهنهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقۀ قبل از مرحلۀ نهایی/ مرحلۀ پایانی متـ . مرحلۀ نیمهپایانی، نیمهنهایی، نیمهپایانی
-
نیمه
واژگان مترادف و متضاد
۱. شقه، نصف، نصفه، نیم، نیمه، یکدوم ۲. نیمچه
-
نیمه
لغتنامه دهخدا
نیمه . [ م َ / م ِ ] (اِ) نصف . (غیاث اللغات ). نصف هر چیزی . (برهان قاطع)(از رشیدی ). شق . شطر. (یادداشت مؤلف ) : سنجد چیلان به دو نیمه شده سرمه به نقطه بر یک یک زده . رودکی .ز شب نیمه ای گفت سهراب بوددگر نیمه آرامش و خواب بود. فردوسی .چو شب نیمه ب...
-
نیمة
لغتنامه دهخدا
نیمة. [ م َ ](ع اِ) خوابیدگی . هیأت خواب . (منتهی الارب ). اسم است از نوم . (از متن اللغة). گویند: فلان حسن النیمة. || قوت شبانه . (ناظم الاطباء). قوت یک شبه . گویند: ما له نیمة لیلة. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ).
-
نیمه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) 1 - نصف هر چیز. 2 - پارچه ای که به وسیلة آن روی خود را پوشند، برقع . 3 - نصف آجر یا خشت .
-
نیمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nīmak] nime ۱. نیم؛ نصف چیزی.۲. نصف آجر یا خشت.
-
نیمه
دیکشنری فارسی به عربی
نصف , وسط