کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیلک
/nilak/
معنی
۱. [مصغرِ نیل] کبودی اندک در پوست بدن.
۲. (صفت) مایل به کبودی؛ کبودرنگ.
۳. نشگون.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیلک
لغتنامه دهخدا
نیلک . [ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر نیل است . (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به نیل شود. || گرفتن پوست و گوشت باشد به سر دو ناخن . نشکنج . (از رشیدی ) (از جهانگیری ). گرفتن اعضا و اندام را به سر دو ناخن انگشت دست چنانکه به درد آید. (برهان قاطع) (آنندراج ). ...
-
نیلک
لغتنامه دهخدا
نیلک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش گواران شهرستان شاه آباد. در 6هزارگزی جنوب گهواره و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 140 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ،محصولش غلات ، حبوبات ، توتون ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی...
-
نیلک
فرهنگ فارسی معین
(لَ)(اِمصغ .)1 - کبودی اندک در پوست بدن . 2 - نشگون .
-
نیلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] nilak ۱. [مصغرِ نیل] کبودی اندک در پوست بدن.۲. (صفت) مایل به کبودی؛ کبودرنگ.۳. نشگون.
-
جستوجو در متن
-
نیملک
لغتنامه دهخدا
نیملک . [ ل َ ] (اِ)گرفتن پوست و گوشت به سر دو ناخن که آن را نشکنج نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به نیلک شود.
-
نشگون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹نشگون، شگون، اشکنج، نشکنک› nešgun عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت؛ نخجیل؛ نخچل؛ نیلک.
-
خارچینه
لغتنامه دهخدا
خارچینه . [ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) موچینه . منقاش سر تراشان . (آنندراج ) (برهان قاطع). موی چین . منتاش . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 378). || سرهای دو انگشت دو ناخن سبابه و ابهام را نیز گویند که بدان گوشت و پوست بدن آدمی را چنان گیرند که بدرد آید. (آنندراج )...
-
نشکنج
لغتنامه دهخدا
نشکنج . [ن ِ ک ُ ] (اِ) گرفتن گوشت کسی به دو سرانگشت یا بدو سر ناخن چنان که به درد آید. (غیاث اللغات ). گرفتن اعضا با دو سر انگشت یا دوسر ناخن دست ، چنانکه به درد آید. (از برهان قاطع). به ناخن گرفتن . (لغت فرس اسدی ص 56) (صحاح الفرس ص 55). گرفتن بدن ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن یوسف بن حسین بن یوسف بن موسی الحصکفی الحلبی العباسی الشافعی ، مشهور به ابن منلا. شرح اخبار وی در چند تاریخ منظور افتاده است و از ارباب سیَر و مصنفین معجمات هرکه ترجمت او در تألیف خویش درج کرده در صفتش...