کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیشابور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیشابور
لغتنامه دهخدا
نیشابور. [ نی / ن َ ] (اِ) گوشه ای است در دستگاه شور. نشابور. نشابورک . نشاپورک . نیشابورک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نیشابورک شود.
-
نیشابور
لغتنامه دهخدا
نیشابور. [ نی / ن َ ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور شامل سه دهستان به نام ریوند، مازول و دربقاضی و دارای 280 آبادی بزرگ و کوچک است و مجموع نفوس آن در حدود 42000 نفر می باشد. محصول عمده ٔ بخش غلات ، پنبه ، انواع میوه ها و شغل اهالی زراعت و کسب است...
-
نیشابور
لغتنامه دهخدا
نیشابور. [ نی / ن َ ] (اِخ ) نشابور. نشاپور. نیشاپور. نیسابور. پهلوی : نیوشاهپور . نام اصلی آن نیوک شاهپوهر . بنای این شهر را از شاهپور اول دانسته اند و آن را یکی از چهار شهر بزرگ خراسان قدیم گفته اند. در دوره ٔ یزدگرد دوم (438 - 457 م .) نیشابور مدت...
-
واژههای مشابه
-
عسکر نیشابور
لغتنامه دهخدا
عسکر نیشابور. [ ع َ ک َ رِ ن َ] (اِخ ) محله ای بوده است به نیشابور، شهر مشهور قدیم خراسان . (از معجم البلدان ). و رجوع به عسکر شود.
-
وادی نیشابور
لغتنامه دهخدا
وادی نیشابور. [ ی ِ ن َ ] (اِخ ) یکی از سه جلگه ٔ مهم پارت که بین رشته کوه جغتای و میرابی قرار دارد. دو جلگه ٔ دیگر وادی مشهد و وادی میان آباد است . صفحه ای که ذکرش گذشت از کوهستانهایی در شمال و جلگه هایی در جنوب بدین ترتیب ترکیب یافته : اولا سه رشته...
-
جامع نیشابور
لغتنامه دهخدا
جامع نیشابور. [ م ِ ع ِ ن ِ ] (اِخ ) مسجدی است قدیمی در نیشابور. مؤلف مرآت البلدان آرد: بموجب خطوط مرتسمه در لوح سنگی که در این مسجد دیده میشود چهار صد سال قبل علی نامی مشهور به کرخی مسجد قدیم نیشابور را بنا کرده است . این مسجد دارای شبستان و ایوان ...
-
یخ فروش نیشابور
لغتنامه دهخدا
یخ فروش نیشابور. [ ی َ ف ُ ش ِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام احمقی از اهالی نیشابور. (ناظم الاطباء). گویند در نیشابور گدایی سفیه بود که هرچه گدایی تحصیل کردی به یخ دادی و در جوالی گذاشته بر دوش گرفته گرد کوچه و بازار گشتی و هیچکس با او سودانکردی تا آنکه آب ...
-
جستوجو در متن
-
نشاوور
لغتنامه دهخدا
نشاوور. [ ن ِ ] (اِخ ) نیشابور. نشابور. نسابور. نیشاوور. رجوع به نیشابور شود.
-
نیشاپورک
لغتنامه دهخدا
نیشاپورک . [ رَ / ن َ رَ] (اِ) نیشابور. رجوع به نیشابور و نیشابورک شود.
-
برشهر
لغتنامه دهخدا
برشهر. [ ب َ ش َ ] (اِخ ) ابرشهر. نام باستانی شهر نیشابور است . رجوع به نیشابور شود.
-
کلیدر
واژهنامه آزاد
نام یکی از روستاهای نیشابور.
-
باغک
لغتنامه دهخدا
باغک . [ غ َ ] (اِخ ) از نواحی نیشابور است . (ازمعجم البلدان ). نام محله ای است از نیشابور. (مرآت البلدان ج 1 ص 161). از محال نیشابور. (مراصدالاطلاع ).
-
چزگ
واژهنامه آزاد
اسم روستایی در نیشابور