کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیرین
لغتنامه دهخدا
نیرین . [ ن َی ْ ی ِ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نیر است . رجوع به نَیِّر شود. || آفتاب و ماه . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). رجوع به نیر و نیر اعظم و نیر اصغر و نیز رجوع به نیران شود.
-
نیرین
واژهنامه آزاد
نورانی، در گویش نهاوند (استان همدان).
-
واژههای مشابه
-
ذات نیرین
لغتنامه دهخدا
ذات نیرین . [ ت ُ ن َ ] (ع ص مرکب ) ناقه ٔ ذات نیرین ، ناقه ٔ کلانسال که در آن بقیه ای باشد. (منتهی الارب ). ناقة ذات انیار. و ابن الاثیر در المرصع گوید:ذات نیرین ، راه پهناور باشد. شاعر گوید : و قد جاوزتها ذات نیرین سارق محرمة فیها لوامع تخفق .(المر...
-
جستوجو در متن
-
ذات انیار
لغتنامه دهخدا
ذات انیار. [ ت ُ اَن ْ ] (ع ص مرکب ) ناقة ذات انیار، ناقة ذات نیرین . رجوع به ذات نیرین شود.
-
ازهرین
لغتنامه دهخدا
ازهرین . [ اَ هََ رَ ] (اِخ ) (بصیغه ٔ تثنیه ) اَزْهَران . نیرین . ماه و خور. ماه و هور.
-
اتصالات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ اتصال . 1 - پیوستن ها، پیوستگی ها. 2 - مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس . 3 - کاینات جو.
-
قرص گرم و سرد
لغتنامه دهخدا
قرص گرم و سرد. [ ق ُ ص ِ گ َم ُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نیرین است که آفتاب و ماه باشد. (برهان ) (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
دوبوذ
لغتنامه دهخدا
دوبوذ. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) «دیابوذ» پارچه ای است که در نیرین بافته می شود و آن بنظر می رسد جمع «دیبوذ» بر وزن فیعول باشد. ابوعبید گفته است : اصل آن در فارسی دوبوذ است . (از المعرب جوالیقی ص 139). دوبود. دوپود.
-
انیار
لغتنامه دهخدا
انیار. [ اَن ْ] (ع اِ) ج ِ نیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یوغ .(آنندراج ). || چوب جولاهگان . (آنندراج ).- ناقه ٔ ذات نیرین و ذات انیار ؛ ناقه ای کلانسال که در آن بقیه ای باشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
دوپود
لغتنامه دهخدا
دوپود. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوپوده . (ناظم الاطباء). دارای دوپود: دیابوذ، دَنبوذ. جامه ٔ دوپود. (منتهی الارب ). دیبوذ (معرب دوپود) ذونیرین . ذات نیرین (جامه ). قسمی جامه که معرب آن دیبود است و آن را دوباف نیز گویند. (یادداشت مؤلف ): ثوب منیر؛ ...
-
نورین
لغتنامه دهخدا
نورین . [ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نور است . رجوع به نور (ع اِ) شود. || آفتاب و ماهتاب . (آنندراج ). دو نور آفتاب و ماه . (ناظم الاطباء). || هر دو چشم . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نورین نیّرین ؛ دو نور تابنده . معمولاً به دو دوست نیک که با هم باشند،...
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جابربن سنان حرانی بتانی یکی از مهره ٔ ارصاد و از پیشروان علم فلسفه و حساب و احکام نجوم است و زیج مهمی در ارصاد نیرین و اصلاح حرکات آن دو و حرکات خمسه ٔ متحیره دارد و در آن آنچه را در حساب فلکیات مسائل محتاج به اصلا...
-
اصابع
لغتنامه دهخدا
اصابع. [ اَ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ اصبع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). انگشتان . (غیاث ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). انگشتها. (مؤید الفضلاء). انگشتهای دست و پا. (فرهنگ نظام ). || فلان مُغِل ﱡالاصابع؛ کنایه از خائن است . (قطر المحیط) (اقرب ...