کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیرویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیرویی
لغتنامه دهخدا
نیرویی . (حامص ) قدرت . نیرومندی . (فرهنگ فارسی معین ) : مثال کمیت ، شمار و درازنا و پهنا... بخردی و دانش و نیرویی . (ازدانشنامه ٔ علائی ، الهیات ص 29) (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
asymmetric threat
تهدید ناهمگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هرنوع عملیات یا تهدید از طرف نیرویی قوی علیه نیرویی ضعیف
-
asymmetric strategy
راهبرد ناهمگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سازماندهی و بهرهگیری از توانمندیهای نیرویی ضعیف در برابر نیرویی قوی
-
creep force
نیروی خزش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نیرویی که براثر خزش به وجود میآید
-
colour force
نیروی رنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی که کوارکها را در هادرونها به هم پیوند میدهد
-
many-body force
نیروی چندجسمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی که دو یا چند جسم به یک جسم واحد وارد میکنند
-
colour force
نیروی رنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی که کوارکها را در هادرون مقید نگه میدارد
-
acquisition motive
انگیزۀ فراگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نیرویی درونی که محرک فرد برای فراگیری است
-
brake force
نیروی ترمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نیرویی که موجب کاهش سرعت وسیلۀ نقلیه یا قطار میشود
-
intramolecular force
نیروی درونمولکولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی ربایشی که اتمها در درون هر مولکول بر یکدیگر وارد میکنند
-
buoyancy 2, buoyant force
نیروی شناوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی که شاره به جسم فرورفته یا شناور در آن وارد میکند
-
drawbar force
نیروی قلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نیرویی که قلاب از لوکوموتیو به واگن یا از واگن به واگنی دیگر وارد میآورد
-
drawing weight/ draw weight
نیروی کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نیرویی که برای کشیدن کمان و رسیدن به وضعیت تمامکشش صرف میشود
-
tension 3
کشش 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] نیرویی که باعث مقاومت سطوح جداکنندۀ یاختهها در مقابل پارگی میشود