کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیروگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیروگاه
معنی
(اِ.) مجموعه ای برای تولید انرژی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
power plant, powerhouse
-
جستوجوی دقیق
-
power plant 1
نیروگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجموعۀ موتور و ملخ و متعلقات آن و وسایل واپایش که برای عملکرد مناسب هواگَرد ضروری است
-
power station, power plant 2
نیروگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] تأسیساتی شامل ساختمان و تجهیزات لازم برای تبدیل انرژی و تولید برق
-
نیروگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مجموعه ای برای تولید انرژی .
-
واژههای مشابه
-
fusion power plant
نیروگاه گداختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیروگاهی که اگر ساخته شود، میتوان در آن از گداخت هستههای دو عنصر سبک و تبدیل آنها به یک عنصر سنگین انرژی آزاد کرد
-
جستوجو در متن
-
powerhouses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروگاه ها، نیروگاه، موتور خانه، مرکز قوه محرکه
-
power station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروگاه
-
powerplants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروگاه ها
-
powerhouse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروگاه، موتور خانه، مرکز قوه محرکه
-
hydropower
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروگاه های آبی، قوه محرکه مولد برق
-
gas phase corrosion
خوردگی فاز گازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی خوردگی موضعی که غالباً در نتیجۀ واکنش احیایی مستقیم در نیروگاههای سوخت فسیلی که در معرض گازهای محیطی حاوی گوگرد یا رسوبات حاوی پیریتهای آهنی هستند، رخ میدهد متـ . خوردگی جوّکاهشی reducing-atmosphere corrosion
-
دنیپروگس
لغتنامه دهخدا
دنیپروگس . [ دِ ی ِ رُ گ ِ ] (اِخ ) سد و نیروگاه برقابی عظیمی در جنوب شرقی اوکرائین ، نزدیک زاپاروژیه ، بر رود دنیپر. پیش از جنگ جهانی دوم بزرگترین سد و نیروگاه روسیه ٔ شوروی بود. ظرفیتش از لحاظ تولید نیرو 650000 کیلووات ساعت است وبه مراکز صنعتی دنیپ...
-
پایش
واژهنامه آزاد
پایِش به معنی نظارت است و منظور از آن هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده از راه مشاهده دگرگونیهایی است که ممکن است با گذر زمان در آن سامانه یا پدیده رخ دهد. امروزه پایش در بسیاری از زمینهها کاربرد دارد، بهویژه در شبکههای همگانی، صنعتی و جغرافیایی...