کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیران
/nirān/
معنی
غیر ایران.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه ≠ بهشت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیران
لغتنامه دهخدا
نیران . (اِخ ) انیران . جز ایران . خارج از ایران . (یادداشت مؤلف ). رجوع به انیران شود : جهاندار همداستانی نکرداز ایران و نیران برآورد گرد. فردوسی .چو ایران و نیران به ما رام گشت همه کام بهرام ناکام گشت .فردوسی .به ایران و نیران و روم آگهی است که شی...
-
نیران
لغتنامه دهخدا
نیران . (ع اِ) جمع نور است . رجوع به نور شود. || جمع نیر است . رجوع به نیر شود. || جمع نار است . رجوع به نار شود : آن همه نور و راحت و نعمت وین همه رنج و ظلمت و نیران . ناصرخسرو.به نیران شوق اندرونش بسوخت حیا دیده بر پشت پایش بدوخت . سعدی .چشم بد دور...
-
نیران
لغتنامه دهخدا
نیران . [ ن َی ْ ی ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نیر به معنی ماه و خورشید است . رجوع به نَیِّر شود.
-
نیران
واژگان مترادف و متضاد
جهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه ≠ بهشت
-
نیران
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) آتش ها، دوزخ ها. جِ نار.
-
نیران
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = انیران : غیرایران ، خارج از ایران .
-
نیران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انیران› [قدیمی] nirān غیر ایران.
-
نیران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِِِ نار] [قدیمی] nirān = نار۲
-
جستوجو در متن
-
نار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) آتش ، آذر. ج . نیران .
-
دوزخ
واژگان مترادف و متضاد
آتش، جهنم، درک، سقر، نار، نیران، هاویه ≠ بهشت، فردوس
-
جهنم
واژگان مترادف و متضاد
جحیم، درک، دوزخ، سقر، نار، نیران، هاویه ≠ بهشت
-
نیرین
لغتنامه دهخدا
نیرین . [ ن َی ْ ی ِ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نیر است . رجوع به نَیِّر شود. || آفتاب و ماه . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). رجوع به نیر و نیر اعظم و نیر اصغر و نیز رجوع به نیران شود.
-
میاه
لغتنامه دهخدا
میاه . (ع اِ) ج ِ ماء. (ترجمان القرآن جرجانی ص 85) (منتهی الارب ).آبها. ج ِ ماء که در اصل ماه بود به معنی آب . (غیاث )(آنندراج ). || کنایه از اشک : نیران دوزخ از تو برآرد شرار و دودگر از ندم نیاری از دیدگان میاه . سوزنی .و رجوع به ماء شود.
-
خارجه
لغتنامه دهخدا
خارجه . [ رِ ج َ / ج ِ ] (از ع ، ص ، اِ) مؤنث خارج . ملک غیر از وطن برای شخص . || به اصطلاح کتاب پاورقی را گویند. (ناظم الاطباء). || بیگانه . اجنبی . مقابل داخله . اَنیران . نیران .- وزارت خارجه و وزارت امور خارجه ؛ وزارت خانه ای است که کارهای بین ...