کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیامدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیامدن
لغتنامه دهخدا
نیامدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آمدن شود : بکوشید تا بر زه آرد کمان نیامد به زه خیره شد بدگمان .فردوسی .
-
واژههای مشابه
-
دست نیامدن
لغتنامه دهخدا
دست نیامدن . [ دَ ن َ م َ دَ ](مص مرکب منفی ) یافته نشدن . حاصل نشدن . به حصول نپیوستن . || در بازی ورق ، ورقهای مساعد نیامدن یا در نرد کعبهای موافق ننشستن تا موجب برد شود.
-
جستوجو در متن
-
بشکیبد
واژهنامه آزاد
شکیبایی بخرج دادن بستوح نیامدن
-
جیک زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) اعتراض کردن . ؛~ کسی در نیامدن جرئت اعتراض نداشتن ، تحمل کردن و هیچ نگفتن .
-
رگ خفتن
فرهنگ فارسی معین
( رَ . خُ تَ)(مص ل .) غیرتی نشدن ، رگ غیرت به جوش نیامدن .
-
نچسبیدن
لغتنامه دهخدا
نچسبیدن . [ ن َ چ َ دَ ] (مص منفی ) مقابل چسبیدن . رجوع به چسبیدن شود. || دلپذیر نیامدن . موافق طبع نبودن .
-
خپگی
لغتنامه دهخدا
خپگی . [ خ َپ َ ] (حامص ) خفگی . خبگی . حالت خفه شدن . حالتی که براثر بیرون نیامدن نفس دست دهد. رجوع به خفگی شود.
-
کشتی گره شدن
لغتنامه دهخدا
کشتی گره شدن . [ ک ُ گ ِرِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برابر ماندن کشتی دو کس با یکدیگر و عدم رجحان یکی بر دیگری . (از آنندراج ). هم زور شدن . فایق نیامدن یکی از دو طرف کشتی بر دیگری .
-
صدا گرفتن
لغتنامه دهخدا
صدا گرفتن . [ ص َ / ص ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آواز گرفتن . صدا از گلو بیرون نیامدن . بحح . بح . بحوح .
-
دنکسة
لغتنامه دهخدا
دنکسة. [ دَ ک َ س َ ] (ع مص ) پنهان گردیدن در خانه ٔ خود و بیرون نیامدن برای حاجت قوم ، و آن عیب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دسو
لغتنامه دهخدا
دسو. [ دَس ْوْ ] (ع مص ) نیکو و پاکیزه نیامدن شخص . ضد زَکْو. || پنهان کردن خود را و استخفاء. (از اقرب الموارد). پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دسوة. و رجوع به دسوة شود.
-
عسارة
لغتنامه دهخدا
عسارة. [ ع َ رَ ](ع مص ) دشوار گردیدن . (از منتهی الارب ). ضد یسر. (ازاقرب الموارد). || تنگ و سخت گردیدن زمان . || دشوار شدن زادن بچه برای زن . || بیرون نیامدن آنچه در شکم بود. || خلاف کردن . (از منتهی الارب ). عُسر. رجوع به عسر شود.
-
نفس غرق شدن
لغتنامه دهخدا
نفس غرق شدن . [ ن َ ف َ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نفس در سینه فروماندن و بیرون نیامدن . || کنایه از به شدت ترسیدن و وحشت کردن . سخت هراسان شدن چنانکه یارای دم برآوردن نماند.