کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیاسودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیاسودن
لغتنامه دهخدا
نیاسودن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آسودن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آسودن شود : همیشه نیاساید از جست و جوی همه ساله هر جای رنگ است و بوی .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
ناسودن
لغتنامه دهخدا
ناسودن .[ دَ ] (مص منفی ) نیاسودن . ناآسودن . مقابل آسودن . || نسودن . مقابل سودن . رجوع به سودن شود.
-
ناآسودن
لغتنامه دهخدا
ناآسودن . [ دَ ] (مص منفی ) نیاسودن . راحت نکردن . آسایش نداشتن . || آرام نگرفتن . آرامش نداشتن . || نخفتن . بیدار ماندن . نیارامیدن . || شتاب کردن . توقف نداشتن . درنگ نکردن . ماندگی نگرفتن . رفع خستگی نکردن . رجوع به نیاسودن شود.
-
ناسائیدن
لغتنامه دهخدا
ناسائیدن . [ دَ ] (مص منفی ) نیاسائیدن . مقابل آسائیدن به معنی آسودن . نیاسودن : منبلم بی زخم ناسایدتنم عاشقم بر زخم ها بر می تنم . مولوی .|| نسائیدن . نسودن . نسابیدن . مقابل سائیدن .