کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیاز انرژی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی نیاز کردن
لغتنامه دهخدا
بی نیاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی کردن . (ناظم الاطباء). توانگر کردن . غیرمحتاج کردن . اغناء. (منتهی الارب ) : اگر ازمن تو بد نداری بازنکنی بی نیاز گاه نیاز. ابوشکور.میان یلان سرفرازت کنم ز سیم و درم بی نیازت کنم . فردوسی .اگر کرد یزدان ترا...
-
بی نیاز گشتن
لغتنامه دهخدا
بی نیاز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی نیاز شدن . مستغنی شدن . توانگر گشتن . غیرمحتاج شدن . کنوب . (منتهی الارب ). غنی . غناء. (یادداشت مؤلف ) : هر کس که قصد کرد بدو بی نیاز گشت آری بزرگواری داند بزرگوار.فرخی .
-
سوز و نیاز
فرهنگ گنجواژه
نهایت احتیاج.
-
عَجز و نیاز
فرهنگ گنجواژه
احتیاج مفرط.
-
تضرع و نیاز
فرهنگ گنجواژه
التماس.
-
راز و نیاز
فرهنگ گنجواژه
نیایش.
-
درد و نیاز
فرهنگ گنجواژه
احتیاج وضعف.
-
ناز و نیاز
فرهنگ گنجواژه
محبوب و عاشق.
-
نذر و نیاز
فرهنگ گنجواژه
حاجت خواهی.
-
نماز و نیاز
فرهنگ گنجواژه
حاجت خواهی، دعا.
-
نیاز و فقر
فرهنگ گنجواژه
حاجت.
-
نیاز و ناز
فرهنگ گنجواژه
حالت معشوق و عاشق.
-
شب تار نیاز
واژهنامه آزاد
راز و نیاز کردن در شب تاریک و ظلمات.
-
مُنجِزی:وفا کننده به عهد، برآورنده حاجت و نیاز دیگران. نام تیره ای از طایفه بهداروند هفت لنگ ازایل بزرگ بختیاری.
واژهنامه آزاد
رواکننده حاجت
-
جستوجو در متن
-
phototroph
نورپرورد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] اندامگانی که انرژی مورد نیاز خود را از نور تأمین میکند