کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی نیازی
لغتنامه دهخدا
بی نیازی . (حامص مرکب ) توانگری . بتازیش غنا خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). استغناء و توانگری . (ناظم الاطباء). عدم احتیاج . رفع احتیاج : غنوة، غنیان ؛ بی نیازی . (منتهی الارب ). غناء. غنی . مغناة. استغناء. (از یادداشت مؤلف ) : نهفته جز این نیز دارم بس...
-
بی نیازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) biniyāzi ۱. توانگری.۲. استغنا.
-
بی نیازی دادن
لغتنامه دهخدا
بی نیازی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) توانگر کردن کسی را. غیرمحتاج کردن او را : ترا بی نیازی دهم در جهان گشاده کنم گنجهای جهان . فردوسی .ترا بر سران سرفرازی دهم هم از مهتران بی نیازی دهم . فردوسی .بهر آلتی سرفرازیش دادهم از خواسته بی نیازیش داد.فردوسی .
-
بی نیازی از دیگران
دیکشنری فارسی به عربی
استغلال
-
جستوجو در متن
-
غنیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غنیَة] ‹غنیه› [قدیمی] qo(e)nyat توانگری؛ بینیازی.
-
غنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غنیة] ‹غنیت› [قدیمی] qonye توانگری؛ بینیازی.
-
satiety
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیری، بی نیازی
-
neednt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیازی نیست، لازم نیست
-
independence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقلال، ازادی، بی نیازی از دیگران
-
غنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غناء] [قدیمی] qanā توانگری؛ بینیازی؛ بسیارمال شدن؛ ثروتمند شدن؛ توانگر شدن.
-
مَا أَغْنَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
نيازي برطرف نكرد (به درد نخورد)
-
مَا أَغْنَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
نيازي برطرف نكرد (به درد نخورد)
-
pilotage 3
ناوبری چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ناوبری کشتی بهنحویکه در آن نیازی به ناوبری نجومی نباشد
-
handsfree, handsfree telephone, loudspeaking telephone, handsfree phone
دستآزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تلفنی که برای مکالمه نیازی به در دست گرفتن گوشی آن نیست
-
صمدیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صمدیَّة] [قدیمی] samadiy[y]at ۱. بزرگی و بینیازی.۲. [مجاز] الوهیت؛ خدایی.