کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیازمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیازمند
/niyāzmand/
معنی
۱. محتاج؛ حاجتمند.
۲. تهیدست.
۳. [قدیمی، مجاز] سالک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تهیدست، حاجتمند، درویش، عایل، گدا، محتاج، مستمند، مسکین، مفتقر ≠ بینیاز، غنی
دیکشنری
necessitous, needful, needy, poor
-
جستوجوی دقیق
-
نیازمند
لغتنامه دهخدا
نیازمند. [ م َ ] (ص مرکب ) محتاج . حاجتمند. (ناظم الاطباء). نیازومند : هر آنکه دشمن تو باشد و مخالف تونیازمند شراب و نیازمند طعام . فرخی .این قوم را هیچ خوش می نیاید که ما مردی را برکشیم تا همیشه نیازمند ایشان باشیم . (تاریخ بیهقی ص 412).هستم یگانه ع...
-
نیازمند
واژگان مترادف و متضاد
تهیدست، حاجتمند، درویش، عایل، گدا، محتاج، مستمند، مسکین، مفتقر ≠ بینیاز، غنی
-
نیازمند
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص .) محتاج ، حاجتمند.
-
نیازمند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹نیازومند› niyāzmand ۱. محتاج؛ حاجتمند.۲. تهیدست.۳. [قدیمی، مجاز] سالک.
-
نیازمند
دیکشنری فارسی به عربی
ضروري , محتاج
-
واژههای مشابه
-
نیازمند بودن
دیکشنری فارسی به عربی
حاجة
-
نیازمند کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نفاية
-
surgical abdomen
شکم نیازمند جراحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← شکم در حالت حاد
-
نیازمند بودن به
دیکشنری فارسی به عربی
حاجة
-
جستوجو در متن
-
محتاج کردن
واژگان مترادف و متضاد
نیازمند ساختن، نیازمند کردن ≠ بینیاز کردن
-
needing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیازمند، نیاز داشتن، نیازمند بودن، در احتیاج داشتن، محتاج بودن
-
محتاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mohtāj نیازمند.
-
needily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیازمند