کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیار
لغتنامه دهخدا
نیار. (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . در 4 هزارگزی اردبیل و 4 هزارگزی جاده ٔ اردبیل به تبریز، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 2042 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از...
-
نیار
لغتنامه دهخدا
نیار. (ع اِ) ج ِ نار. رجوع به نار شود.
-
نیار
لهجه و گویش بختیاری
niâr دلتنگى، افسردگى bača-m niâr-e âqâs-e> kerda:فرزندم از دورى پدر افسرده شده است> .
-
واژههای مشابه
-
ام نیار
لغتنامه دهخدا
ام نیار. [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) دختر زیدبن مالک . از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 286 شود.
-
جستوجو در متن
-
کاتوزی
فرهنگ واژههای سره
دی نیار
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نیار اسدی ناصری ، ملقّب به شیخ الشیوخ صدرالدین . رجوع به علی اسدی (ابن نیار...) شود.
-
روحانی
فرهنگ واژههای سره
ایرمان، دی نیار، مغمرد، وخشی، مینوی، کاتوز
-
علی ناصری
لغتنامه دهخدا
علی ناصری . [ ع َ ی ِ ص ِ ] (اِخ ) ابن نیار اسدی ناصری . ملقب به شیخ الشیوخ صدرالدین . رجوع به علی اسدی (ابن نیار...) شود.
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن نیار. یکی از عمال پیغمبر بود سیف و طبری وی را یاد کرده اند. (الاصابة ج 2 ص 22).
-
ابوبرده
لغتنامه دهخدا
ابوبرده . [ اَ بو ب ُ دَ ] (اِخ ) کنیت هانی بن نیار. صحابی است .
-
ربیعة
لغتنامه دهخدا
ربیعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) ابن نیار. به گفته ٔ طبری و تحقیق ابن فتحون و جز وی در شمارصحابه ٔ حضرت رسول (ص ) است . (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
نور
لغتنامه دهخدا
نور. [ ن َ ] (ع اِ) شکوفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). زهر. (اقرب الموارد). غنچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکوفه ٔ سفید. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). شکوفه ٔ درخت . (دهار). واحد آن نَورة است . (ازاقرب الموارد). ج...
-
علی اسدی
لغتنامه دهخدا
علی اسدی . [ ع َ ی ِ اَ س َ] (اِخ ) ابن نیار اسدی ناصری ، ملقّب به شیخ الشیوخ صدرالدین . وی استاد خط المستعصم خلیفه ٔ عباسی بود و در روز مبایعت با مستعصم ، او با وزیر و استادالدار ازمردم بیعت گرفتند. (از تجارب السلف نخجوانی ص 356).