کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگژده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نگژده
/ne(a)gažde/
معنی
ظرف آبخوری سفالی؛ کوزه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگژده
لغتنامه دهخدا
نگژده . [ ن َ گ َ دَ / دِ ] (اِ) کوزه و مشربه ٔ سفالین . (برهان قاطع) (آنندراج ). در بعضی فرهنگها به کاف [ نکژده ] مرقوم است . (جهانگیری ) (از رشیدی ). و بعضی به زای تازی [ نگزده ] نیز گفته اند. (رشیدی از مؤیداللغات ) (از آنندراج ).
-
نگژده
فرهنگ فارسی معین
(نِ گَ دِ) (اِ.) کوزه ، ظرف آبخوری سفالی .
-
نگژده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نکژده، نکزده› [قدیمی] ne(a)gažde ظرف آبخوری سفالی؛ کوزه.
-
جستوجو در متن
-
نکژده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] na(e)každe = نگژده
-
نکژده
لغتنامه دهخدا
نکژده . [ ن َک َ دَ / دِ ] (اِ) کوزه و مشربه ٔ سفالین . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). نگژده . (برهان قاطع) (جهانگیری ) (رشیدی ). بعضی به زای تازی [ نکزده ] گویند.(از انجمن آرا) (از رشیدی ). رجوع به نَگَژده شود.