کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگون همت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نگون طالع
لغتنامه دهخدا
نگون طالع. [ ن ِ ل ِ ] (ص مرکب ) بی طالع. بی نصیب . بدبخت . (ناظم الاطباء). نگون اختر. نگون بخت . وارون بخت : گِل آلوده ای راه مسجد گرفت ز بخت نگون طالع اندر شگفت . سعدی .ندیدم زغماز سرگشته ترنگون طالع و بخت برگشته تر.سعدی .
-
طشت نگون
لغتنامه دهخدا
طشت نگون . [ طَ ت ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
-
نگون بخت
فرهنگ فارسی معین
(نِ بَ) (ص مر.) بدبخت ، سیاه بخت .
-
نگون طشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ) (ص مر.) (کن .) آسمان .
-
طاق نگون
لغتنامه دهخدا
طاق نگون . [ق ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . (آنندراج ).
-
طالع نگون
لغتنامه دهخدا
طالع نگون . [ ل ِ ع ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ) نگون طالع. بخت بد.ستاره ٔ نحس . اقبال ناسازگار. طالع نحس : ای طالع نگون من ای کجرو حرون ای نحس بی سعادت وی خوف بی رجا. مسعودسعد.گل آلوده ای راه مسجدگرفت ز بخت نگون طالع اندرشگفت .سعدی .
-
طاس نگون
لغتنامه دهخدا
طاس نگون . [ س ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کنایه از آسمان است و عربان فلک خوانند. (برهان ). کنایه از فلک و آسمان است . (ناظم الاطباء).
-
قلزم نگون
لغتنامه دهخدا
قلزم نگون . [ ق ُ زُ م ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است که فلک باشد. (آنندراج ).
-
کاسه ٔ نگون
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ نگون . [ س َ / س ِ ی ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی کاسه ٔ مینا است که آسمان باشد. (برهان ).
-
بید نگون
لغتنامه دهخدا
بید نگون . [ دِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید معلق . بید موله . بید مجنون . بید طبری . رجوع به بید مجنون و بید معلق و بید موله شود.
-
تشت نگون
لغتنامه دهخدا
تشت نگون . [ ت َ ت ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تشت سرنگون . طشت نگون . رجوع به این دو کلمه شود.
-
نگون بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] negunbaxt بختبرگشته؛ بدبخت.
-
نگون تشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] neguntašt آسمان.
-
جستوجو در متن
-
پست
لغتنامه دهخدا
پست . [ پ َ ] (ص ) مقابل بالا. پائین . تحت . سفل . زیر. مقابل بالا و روی . مقابل علو و فوق : بیامد چو گودرز را دید، دست بکش کرد وسر پیش بنهاد پست . فردوسی .بکش کرده دست و سرافکنده پست همی رفت تا جایگاه نشست . فردوسی .پراندیشه بنشست بر سان مست بکش کرد...
-
پوربهای جامی
لغتنامه دهخدا
پوربهای جامی . [ ب َی ِ ] (اِخ ) از شعرای معروف خراسان ، مردی مستعد و فاضل بود. آباء و اجداد او قضات ولایت جام بوده اند و اومردی خوش طبع بود، بدین پایه سر فرو نیاورد، و همواره با مستعدان نشستی و بیشتر اوقات ، در هرات روزگار گذرانیدی . وی شاگرد مولانا...