کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگونساری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگونساری
لغتنامه دهخدا
نگونساری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) آویختگی . واژگونی . (ناظم الاطباء). نگونسار بودن . رجوع به نگونسار شود. || سرنگونی . به خاک افتادگی . مقابل افراشتگی : به دولتت عَلَم دین حق فراشته بادبه صولتت عَلَم کفر در نگونساری . سعدی . || سربه زیرافکندگی . (ناظم ...
-
جستوجو در متن
-
نگوساری
لغتنامه دهخدا
نگوساری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نگونساری . سرنگونی . رجوع به نگونساری شود : نگوساری هر بدعت از او بودکه نور گوهر دولت از او بود.عطار (از فرهنگ فارسی معین ).
-
نگونسری
لغتنامه دهخدا
نگونسری . [ ن ِ س َ ] (حامص مرکب ) نگونساری . نگونسر بودن . در تمام معانی رجوع به نگونساری شود : بیچاره پیاده را که فرزین گرددفرزین شدنش نگونسری ارزد نی .خاقانی .
-
عسل
لغتنامه دهخدا
عسل . [ ع َ ] (ع ص ) ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء). ناقه ٔ سریع. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) هلاکی و نگونساری : عسلاً له ؛ نگونساری و هلاکی باد او را! (از اقرب الموارد).
-
خاکساری
لغتنامه دهخدا
خاکساری . (حامص مرکب ) خاک آلودی . (شرفنامه ٔ منیری ). || عجز و تواضع. (آنندراج ). افتادگی . نامرادی . خواری . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384) : که در نگونساری و خاکساری ایشان و راحت و آسایش انام و تازگی ایام است . (تاریخ قم ص 4).لباس عافی...
-
گیاخوار
لغتنامه دهخدا
گیاخوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) مخفف گیاه خوار. که گیاه خورد. علف خوار. گیاه خور و علف خور : خورد مر گیاخوار را آدمی درآردْش در پیکر مردمی . اسدی .جانور نیست بان نگونساری لاجرم زنده و گیاخوار است . ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 284).گرگ گیاخوار و گوسف...
-
بهر
لغتنامه دهخدا
بهر. [ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) توانگری . || دوری . || درستی . || اندوه . || هلاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هلاک از هلاکت . (برهان ) (جهانگیری ). || نگونساری ، یقال : بهراً له . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بهتان و تهمت . (منتهی ال...
-
جافی
لغتنامه دهخدا
جافی . (ع ص ) خشن و تندخوی . جافی الخلیقه ؛ غلیظ و درشت نهاد. (اقرب الموارد). || جفا کننده . ستمگر. ظالم . جفاکار : از این زمانه ٔ جافی و گردش شب و روزشگرف گشت صبور و صبور گشت شگرف . کسائی .نجوید جز که شیرین جان فرزندانش این جافی ندارد سود با تیغش نه...
-
نگونسار
لغتنامه دهخدا
نگونسار. [ ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) وارونه . معکوس . سرته . نگوسار. نگون . پشت رو : دریده درفش و نگونسار کوس چو لاله کفن ، روی چون سندروس . فردوسی .نهاده بر اسبان نگونسار زین تو گفتی همی برخروشد زمین . فردوسی .بر او برنهاده نگونسار زین ز زین اندرآویخ...
-
تشبیه
لغتنامه دهخدا
تشبیه . [ ت َ ] (ع مص ) مانند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). مانند او کردن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانند کردن چیزی رابه چیزی و با لفظ کردن و دادن مستعم...