کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگونسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نگونسار
/negunsār/
معنی
۱. فرو افتاده: ◻︎ یکی نیزه انداخت بر پشت اوی / نگونسار شد خنجر از مشت اوی (فردوسی: ۱/۱۴۳ حاشیه).
۲. (اسم) (زیستشناسی) = گل۱ 〈 گل نگونسار
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سرنگون، معکوس، نگون، نگونسر، وارو، واژگون
۲. کج، کژ، معوج ≠ راست
دیکشنری
hanging, inverse
-
جستوجوی دقیق
-
نگونسار
لغتنامه دهخدا
نگونسار. [ ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) وارونه . معکوس . سرته . نگوسار. نگون . پشت رو : دریده درفش و نگونسار کوس چو لاله کفن ، روی چون سندروس . فردوسی .نهاده بر اسبان نگونسار زین تو گفتی همی برخروشد زمین . فردوسی .بر او برنهاده نگونسار زین ز زین اندرآویخ...
-
نگونسار
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرنگون، معکوس، نگون، نگونسر، وارو، واژگون ۲. کج، کژ، معوج ≠ راست
-
نگونسار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص مر.) سرازیر، آویخته شده .
-
نگونسار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: niyanē-sār] ‹نگونسر، نگوسار› negunsār ۱. فرو افتاده: ◻︎ یکی نیزه انداخت بر پشت اوی / نگونسار شد خنجر از مشت اوی (فردوسی: ۱/۱۴۳ حاشیه).۲. (اسم) (زیستشناسی) = گل۱ 〈 گل نگونسار
-
واژههای مشابه
-
نگونسار شدن
لغتنامه دهخدا
نگونسار شدن . [ ن ِ ش ُدَ ] (مص مرکب ) نگونسار گشتن . نگونسار گردیدن . سرنگون شدن . نگون شدن . فروافتادن . به خاک افتادن . به زمین آمدن . با سر به زمین آمدن . سقوط کردن : یکی نیزه انداخت بر پشت اوی نگونسار شد خنجر از مشت اوی . فردوسی .جهان دیده از تی...
-
نگونسار کردن
لغتنامه دهخدا
نگونسار کردن . [ ن ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) وارونه آویختن . آویزان کردن : بریده سرش را نگونسار کردتنش را به خون غرقه بر دار کرد. فردوسی .فرامرز را زنده بر دار کردتن پیلوارش نگونسار کرد. فردوسی .نگون بخت را زنده بر دار کردسر مرد بی دین نگونسار کرد. فردوسی...
-
جستوجو در متن
-
نگوسار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ نگونسار] [قدیمی] negusār = نگونسار
-
منتکس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] montakes سرنگون؛ نگونسار.
-
نگونسر
واژگان مترادف و متضاد
سرنگون، نگونسار، واژگون
-
اکباب
فرهنگ واژههای سره
افکندن، نگون فتادن، نگونسار
-
انتکاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entekās سرنگون شدن؛ نگونسار شدن؛ سرنگون افتادن.
-
نگوسار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص .) نک . نگونسار.
-
ناکس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nākes سرافکنده؛ نگونسار؛ سرنگون؛ خمیده.