کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگه داشتنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نگه داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
احتياطي , احجز
-
نگه داشتن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: guš dâri طاری: güš dârd(mun) طامه ای: guš dârdan طرقی: güš dârdmun کشه ای: güš dârdmun نطنزی: guš dârdan
-
preservative
مادۀ نگهدارنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادهای که فساد مواد خوراکی را به تأخیر اندازد متـ . نگهدارنده 2
-
wood preservative
مادۀ نگهدارندۀ چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مادهای شیمیایی یا ترکیبی از مواد شیمیایی که چوب را به آن آغشته میکنند تا در برابر حملۀ اندامگانهای مخرب مقاوم شود
-
sustained oscillation
نوسان نگهداشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوسان واداشتهای که تداوم دارد
-
پهلو نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ گَ. تَ)(مص ل .)دوری ک ردن ، احتراز کردن .
-
فرصت نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ گَ. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .)1 - درنگ کردن ، تأنی کردن . 2 - منتظر فرصت مناسب بودن .
-
جای کسی نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
جای کسی نگه داشتن . [ ی ِ ک َ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از قائم مقام کسی بودن . جای کسی گرفتن : صبا در آن سر زلف ار دل مرا بینی ز روی لطف بگویش که جا نگهدارد. حافظ (از بهار عجم ) (از آنندراج ).رجوع به جای کسی گرفتن شود.
-
جانب کسی نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
جانب کسی نگه داشتن . [ ن ِ ب ِ ک َ ن ِ گ َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) حمایت از وی کردن . او را یاری کردن . رجوع بجانب شود.
-
جانب نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
جانب نگه داشتن . [ ن ِ ن ِ گ َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) حمایت کردن از کسی . رعایت حال کسی را کردن . پاس کسی را نگه داشتن : تو میروی و مرا جان و دل بجانب تست ولی چه سود که جانب نگه نمیداری . سعدی .جانب دلها نگاه دار که سلطان ملک نگیرد اگر سپاه ندارد.حافظ.
-
دست نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
دست نگه داشتن . [ دَ ن ِ گ َه ْ ت َ] (مص مرکب ) بازایستادن از انجام دادن کاری . خودداری کردن از اقدامی . کنایه از صبر و شکیبائی و عدم عجله در کارهاست . در کاری توقف کردن . دست نگاه داشتن .
-
پهلو نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
پهلو نگه داشتن . [ پ َ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پهلو کردن . دوری کردن : تو ای پهلوان کامدی سوی من نگهدار پهلو ز پهلوی من .نظامی .
-
حساب نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
حساب نگه داشتن . [ ح ِ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) حساب داری کردن . حساب را نگاه داشتن . حسیب نگه داشتن . رجوع به حِسیب شود.
-
با طناب نگه داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
رجل
-
ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس
دیکشنری فارسی به عربی
خط