کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگریستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جالب توجه
فرهنگ واژههای سره
نگریستن
-
نگریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] negaridan = نگریستن
-
نگریدن
لهجه و گویش تهرانی
نگریستن
-
دوربین کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
با دوربین نگریستن
-
نیم لا
لهجه و گویش تهرانی
بدقت نگریستن
-
وراندازکردن
لهجه و گویش تهرانی
با دقت نگریستن
-
رمق
لغتنامه دهخدا
رمق . [ رَ ] (ع مص ) نگریستن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ). نگریستن یا به نگاه سبک نگریستن کسی را. (از منتهی الارب ). نگریستن کسی را به نگاه سبک . (از اقرب الموارد). || طول دادن نگریستن را بر کسی . (از اقرب الموارد). رمق به بصر کسی را؛ با مراقبت و مو...
-
دیدن
واژگان مترادف و متضاد
رویت، رمق، نظر، نگریستن
-
لحظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: ٲلحاظ] [قدیمی] lahz از گوشۀ چشم به چیزی نگریستن.
-
دیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: ditan] didan نگاه کردن؛ نگریستن؛ دیدار کردن.
-
بِرّ و بِرّ
فرهنگ گنجواژه
خیره، زُل زل نگریستن.
-
زُل و زُل
فرهنگ گنجواژه
خیره نگریستن، خیره نگاه کردن.
-
سکیدن
واژهنامه آزاد
(عامیانه) سُکیدن؛ خیره به جایی یا چیزی نگریستن.
-
ننگریستن
لغتنامه دهخدا
ننگریستن . [ ن َ ن ِ گ َ ت َ / ن َ گ َ ت َ] (مص منفی ) مقابل نگریستن . رجوع به نگریستن شود.
-
نگاه دوختن
لغتنامه دهخدا
نگاه دوختن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) نگریستن . نگاه کردن .- نگاه دوختن به چیزی یا به کسی ؛ در آن خیره شدن . بدان نگریستن .