کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نگر
/negar/
معنی
۱. = نگریستن
۲. نگرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آیندهنگر.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: نگریست
بن حال: نگر
دیکشنری
symbol
-
جستوجوی دقیق
-
نگر
لغتنامه دهخدا
نگر. [ ن ِ گ َ ] (اِ) نمونه . انموذج . (فرهنگ فارسی معین ) : گردون نگری ز عمر فرسوده ٔ ماست جیحون اثری ز اشک پالوده ٔ ماست .(منسوب به خیام از فرهنگ فارسی معین ).
-
نگر
لغتنامه دهخدا
نگر. [ ن ِ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، در 19هزارگزی شمال شرقی نیکشهر، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ، محصولش غلات و خرما و برنج و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ ج...
-
نگر
لغتنامه دهخدا
نگر. [ ن ِ گ َ ] (نف مرخم ) نگرنده . آنکه می نگرد.نعت فاعلی مرخم از نگریستن . رجوع به نگریستن شود.ترکیب ها:- اندک نگر . بدنگر. پایان نگر. خویشتن نگر. دست نگر. عاقبت نگر.رجوع به هریک از این مدخل ها شود.
-
نگر
فرهنگ فارسی معین
(نِ گَ) (شب جم .) 1 - بدان ، آگاه باش ، هوشیار باش . 2 - نگاه کن .
-
نگر
فرهنگ فارسی معین
(نَ گَ) (ص .) (عا.) شخص سرد و نچسب ، کسی که خوش محضر نباشد.
-
نگر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نگریستن و نگرستن و نگریدن) negar ۱. = نگریستن۲. نگرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آیندهنگر.
-
واژههای مشابه
-
عاقبت نگر
لغتنامه دهخدا
عاقبت نگر. [ ق ِ ب َ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) عاقبت اندیش . آنکه پایان کار را نگرد. عاقبت بین : بونصر مردی بود عاقبت نگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176).
-
جنسیتنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] ← جنسیتی
-
bird watcher
پرندهنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شخصی که به قصد تفریح یا اهداف علمی پرندگان را زیر نظر میگیرد
-
introspective
دروننگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مربوط به دروننگری
-
دست نگر
لغتنامه دهخدا
دست نگر. [ دَ ن ِ گ َ ] (نف مرکب )نگرنده به دست کسی . مقلد. پیرو. دنباله رو: نظیرة؛ مهتر قوم که مردم در هر امور به وی نگرند و دست نگر اوباشند. (منتهی الارب ). نظور؛ مهتر که مردم دست نگر اوباشند و به وی نگرند در هر امر از امور. (منتهی الارب ). || محتا...
-
ژرف نگر
لغتنامه دهخدا
ژرف نگر. [ ژَ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) متعمق . باریک بین : مجرب ، ژرف نگر؛ رازدار. (التفهیم ).
-
پایان نگر
لغتنامه دهخدا
پایان نگر. [ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) پایان بین . عاقبت بین . عاقبت اندیش . دوراندیش : چشم شه دو گز همی دیداز لغزچشم آن پایان نگر پنجاه گز.مولوی .
-
جاج نگر
لغتنامه دهخدا
جاج نگر. [ ن ِ گ َ ] (اِخ ) نام شهری است در هندوستان . (برهان ). غیاث بنقل از سراج نویسد: بدین نام شهری در هند نیست بالفعل . ظاهراً همین «جاج مئو» است که قصبه ای است از قنوج . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).