کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاه چپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نگاه داشته
لغتنامه دهخدا
نگاه داشته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مصون . (منتهی الارب ). محفوظ. در امان : ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت نگاه داشته از نائبات لیل و نهار. سعدی .رجوع به معانی نگاه داشتن شود.
-
نگاه کردن
واژگان مترادف و متضاد
تماشا کردن، دیدن، رمق، مشاهده کردن، نظاره کردن، نظر کردن، نگریستن
-
نگاه، آگاهی
فرهنگ واژههای سره
-
نیم نگاه
لغتنامه دهخدا
نیم نگاه . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) نگاه غیر کامل . نیم نظر. (فرهنگ فارسی معین ). نگاهی سرسری .- نیم نگاهی نکردن (نیفکندن ) ؛ اندک اعتنائی نکردن و التفاتی ننمودن .
-
نگاه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) 1 - نگه داری کردن . 2 - متوقف ساختن .
-
نگاه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - محافظت ، حراست . 2 - مواظبت ، توجه دقیق .
-
تلخ نگاه
لغتنامه دهخدا
تلخ نگاه . [ ت َ ن ِ ] (ص مرکب ) تندنگاه . (آنندراج ). آنکه نگاهی پرخشم و ترس آور دارد : پشت لب پیمانه ٔ ما سبز شد از زهرآن ساقی بی رحم همان تلخ نگاه است . صائب (از آنندراج ).گو عبث پیش مرو غیر که آن تلخ نگاه شکری نیست که پرواز مگس برتابد.ظهوری (ایضا...
-
دیوانه نگاه
لغتنامه دهخدا
دیوانه نگاه . [ دی ن َ / ن ِ ن ِ ] (ص مرکب ) که همچون دیوانگان بنگرد. که نگاهی حیرت زده و جنون آمیز دارد : چشم دیوانه نگاهان ادب آموز شده ست این چه شرم است که با لیلی صحرایی ماست .صائب .
-
زبان نگاه
لغتنامه دهخدا
زبان نگاه . [ زَ ن ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سخن نگاه . فهمانیدن مطلبی بوسیله ٔ نگاه . دلالت نگاه برمعنایی .
-
ژرف نگاه
لغتنامه دهخدا
ژرف نگاه . [ ژَ ن ِ ] (ص مرکب ) باریک بین . (آنندراج ). غوررس . نظرعمیق کننده . ژرف بین . به تعمق نگرنده . ژرف نگر.
-
شیرین نگاه
لغتنامه دهخدا
شیرین نگاه . [ ن ِ ] (ص مرکب ) که نگاهی دلربا و گیرا دارد. که در نگاه وی جذبه و دلنشینی خاصی است : دهد زآن دو بادام شیرین نگاه به قنادی پسته صد دستگاه .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
قیامت نگاه
لغتنامه دهخدا
قیامت نگاه . [ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) قیامت نگه . کسی که با نظرش آشوب بر پاکند. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه در نگاه خود دلها را شیفته کند و قیامت به پا نماید : چشم بدمست کسی بر سر جنگ است اینجااز قیامت نگهی جور فرنگ است اینجا.ارادتخان واضح (از آنندراج ).
-
خوش نگاه
لغتنامه دهخدا
خوش نگاه . [ خوَش ْ / خُش ْ ن ِ ] (ص مرکب ) چشمی که نگاه زیبا دارد. چشمی که نگاهی سحرآمیز دارد : آن می که مست ازویم نی جام دیده نی جم مانند شمع سرخوش زان چشم خوش نگاهم .کلیم (ازآنندراج ).
-
خیره نگاه
لغتنامه دهخدا
خیره نگاه . [ رَ / رِ ن ِ ](ص مرکب ) دقیق نگاه . عمیق نگاه . (یادداشت مؤلف ).- خیره نگاه کردن ؛ دقیق شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
نگاه ریایی
دیکشنری فارسی به عربی
تجهم