کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاه خیره با دهان باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نگاه مختصرکردن
دیکشنری فارسی به عربی
لمحة
-
نگاه کم
دیکشنری فارسی به عربی
لمحة
-
نگاه انی
دیکشنری فارسی به عربی
لمحة
-
نگاه سریع
دیکشنری فارسی به عربی
لمحة
-
نگاه کننده
دیکشنری فارسی به عربی
متفرج
-
نگاه داشت
دیکشنری فارسی به عربی
استبقى
-
نگاه داری کردن
لغتنامه دهخدا
نگاه داری کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محافظت کردن . حراست کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || پرورش دادن . (ناظم الاطباء). مواظبت کردن . توجه دقیق به کار بردن . (فرهنگ فارسی معین ). از چیزی یا کسی مواظبت و نگه داری کردن . دلسوزانه مراقبت کردن . موجبا...
-
نوبت نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
نوبت نگاه داشتن . [ ن َ / نُو ب َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) حفظالغیب کردن . و نیز رجوع به نوبت داشتن شود : شرایط یگانگی را به جای آرم و نوبت نیکو نگاه دارم وی را در مجلس عالی خداوند پدر. (تاریخ بیهقی ص 132).
-
لنگر نگاه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ. تَ) [ یو - فا. ] (مص ل .) کنایه از: زمام اختیار را از دست ندادن .
-
پیمان نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
پیمان نگاه داشتن . [ پ َ / پ ِ مان ْ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) استوارداشتن عهد. وفا. (دهار) وافی ؛ پیمان نگاه دارنده .
-
جای نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
جای نگاه داشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) از جای بنشدن . استقامت کردن . پای برجا بودن : طیطوی نر گفت شنیدم ولیکن مترس و جای نگهدار. (کلیله و دمنه ).از کوی بلا پای نگه دار ایدل گر جان خواهی جای نگه دار ایدل .(از سندبادنامه ص 181).
-
دست نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
دست نگاه داشتن . [ دَ ن ِت َ ] (مص مرکب ) خودداری کردن از اقدام به کاری . بازایستادن از انجام دادن عملی . توقف در کاری . دست نگه داشتن . درنگ کردن . صبر کردن . توقف کردن : بفرمود تاهرکه بود از سپاه ز باغ کسان دست دارد نگاه .نظامی .
-
ژرف نگاه کردن
لغتنامه دهخدا
ژرف نگاه کردن . [ ژَ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر عمیق کردن . ژرف بینی . ژرف نگریستن . غوررسی کردن . باریک بینی : پرستنده باشی و جویند راه به فرمانها ژرف کردن نگاه . فردوسی .چو در کارتان ژرف کردم نگاه ببندد همی بر خرد دیو راه . فردوسی .به بخشایش امید ...
-
صرفه نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
صرفه نگاه داشتن . [ ص َ ف َ / ف ِ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) درخرج ملاحظه کردن . صرفه جوئی کردن . صرفه جوئی . به اندازه خرج کردن . رجوع به صرفه جوئی و صرفه جوئی کردن شود.
-
لنگر نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
لنگر نگاه داشتن . [ ل َ گ َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) لنگر از کف ندادن .- لنگر نگاه نداشتن ؛ از اعتدال بدررفتن . سراسیمه شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 337).