کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگاهداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نگاهداری
/negahdāri/
معنی
= نگهداری
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری
فعل
بن گذشته: نگاهداری کرد
بن حال: نگاهداری کن
دیکشنری
retention
-
جستوجوی دقیق
-
نگاهداری
واژگان مترادف و متضاد
حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری
-
نگاهداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) negahdāri = نگهداری
-
نگاهداری
دیکشنری فارسی به عربی
اتزان , دعم , عيش , قبضة
-
واژههای مشابه
-
محل نگاهداری اطفال شیر خوار
دیکشنری فارسی به عربی
حضانة
-
بتونه سربی (برای نگاهداری قاب شیشه)
دیکشنری فارسی به عربی
جيء
-
واژههای همآوا
-
نگاه داری
لغتنامه دهخدا
نگاه داری . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) محافظت . پاسبانی . (ناظم الاطباء). حفظ. حراست . نگه داشت . (یادداشت مؤلف ). || پرورش . (ناظم الاطباء). مواظبت . (فرهنگ فارسی معین ). مراقبت . (ناظم الاطباء). رجوع به نگاه داری کردن و نگه داری کردن شود.
-
نگاه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - محافظت ، حراست . 2 - مواظبت ، توجه دقیق .
-
جستوجو در متن
-
نگه داشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹نگاهداشت› negahdāšt نگاهداری؛ محافظت.
-
internment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویزیت، توقیف، نگاهداری
-
maintainable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل نگهداری، نگهداشت پذیر، قابل نگاهداری
-
internments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بین المللی، توقیف، نگاهداری
-
کُلَه بَرون
لهجه و گویش بختیاری
kola baron محل نگاهدارى برهها.