کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نگارنده
/negārande/
معنی
۱. نویسنده.
۲. نقاش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. راقم، کاتب، نویسنده
۲. رسام، مصور، نقاش، نگارگر
دیکشنری
author
-
جستوجوی دقیق
-
نگارنده
لغتنامه دهخدا
نگارنده . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (نف ) نویسنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منشی . کاتب . (یادداشت مؤلف ). || مؤلف . (یادداشت مؤلف ). || نقاش . (ازناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). صورتگر. که صورت چیزی یا کسی را رسم و نقاشی کند : ز لشکر سوار...
-
نگارنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. راقم، کاتب، نویسنده ۲. رسام، مصور، نقاش، نگارگر
-
نگارنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) negārande ۱. نویسنده.۲. نقاش.
-
نگارنده
دیکشنری فارسی به عربی
کاتب
-
جستوجو در متن
-
مزوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mozavveq نقاش؛ نگارنده.
-
spectral angle mapper algorithm
فرهنگ لغات علمی
الگوریتم نگارنده زاویه طیفی
-
onager
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگارنده، گورخر کوچک
-
راقم
واژگان مترادف و متضاد
دبیر، قلمزن، ، کاتب، ، محرر، منشی، منصف، نگارنده، نویسنده
-
همدانی
لغتنامه دهخدا
همدانی . [ هََ م َ ] (اِخ ) بدیعالزمان ، نگارنده ٔ معروف مقامات . رجوع به بدیعالزمان احمد شود.
-
کله نگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] kellenegār ۱. نگارندۀ کله.۲. [مجاز] فراش.۳. پردهدار.
-
محرر
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نویسنده ، نگارنده . 2 - آزادکننده .
-
بدایعنگار
لغتنامه دهخدا
بدایعنگار. [ ب َ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) نگارنده و نویسنده ٔ بدایع.
-
داستان نگار
لغتنامه دهخدا
داستان نگار. [ ن ِ ] (نف مرکب ) داستان نویس . نگارنده ٔ داستان .
-
meniscuses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منیسک ها، هلال، نگارنده هلالی، گوژی یا کاوی سطح اب در لوله