کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نگ
لغتنامه دهخدا
نگ . [ ن َ ] (اِ) کام . سقف دهان . (از برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ). گنابادی : نَک (دندان )، قیاس شود با نُک و نوک . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
واژههای مشابه
-
هاوده نگ
واژهنامه آزاد
(کردی) هم صدا، یک صدا و هم نفس؛ نامی است برای پسران.
-
جستوجو در متن
-
حفظ
فرهنگ واژههای سره
نگ هدار
-
Nag Hammadi Library
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کتاب نگ هامدی
-
گسار
واژهنامه آزاد
گسّار - بستر مرجانی و نگ مانند دریا .در هرمزگان به آن گَشِرمی گویند.
-
غنیمت
فرهنگ فارسی معین
(غَ مَ) [ ع . غنیمة ] (اِ.) هر آن چه که در ج نگ از حریف شکست خورده به دست آید. 2 - در فارسی هر مالی که بدون زحمت به دست آمده باشد.
-
مشگین شهر
لغتنامه دهخدا
مشگین شهر. [ م ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به خیاو در همین لغت نامه و فره-نگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
-
باریوم
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به ر نگ سفید مایل به زرد است . چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعة ایکس از آن نمی ...
-
کثیف
لغتنامه دهخدا
کثیف . [ ک َ ] (ع ص ) ستبر. (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). ستبر و غلیظ. (ناظم الاطباء). ستبر و تیره . ضد لطیف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ترکیب تو سفلی و کثیف است ولیکن صورتگر علوی و لطیف است بدو در. ناصرخسرو.چون این کثیف جرم زمین هست بر قرارچون کای...
-
گزیدن
لغتنامه دهخدا
گزیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) (از «گز» + «یدن » = پسوند مصدری ) پهلوی ، ویچیتن (انتخاب کردن ، تعیین کردن ). اوستا، ویکای (دیستنگر )، ارمنی ع وچیت (پاک ، خالص ). سانسکریت ، چای + وی (انتخاب کردن )، بلوچی ، گیسی نگ ، جیشی ، نغ (انتخاب کردن ) (حاشیه ٔ برهان ...