کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکوزلفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکوزلفی
لغتنامه دهخدا
نکوزلفی . [ ن ِ زُ ](حامص مرکب ) زلفی آراسته و زیبا داشتن : شمشاد نگر بدان نکوزلفی گلنار نگر بدان نکوچهری .منوچهری .
-
جستوجو در متن
-
نکوچهری
لغتنامه دهخدا
نکوچهری . [ ن ِ چ ِ ] (حامص مرکب ) نکوچهر بودن . نکوروئی . صفت نکوچهر. رجوع به نکوچهر شود : شمشاد نگر بدان نکوزلفی گلنار نگر بدان نکوچهری .منوچهری .
-
شمشاد
لغتنامه دهخدا
شمشاد. [ ش َ /ش ِ ] (اِ) درختی همیشه سبز و چوب آن در غایت سختی و نرمی . (ناظم الاطباء). اسم فارسی بقس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از برهان ). بقس . بقسیس . (نشوءاللغة ص 96). درخت معروف که از چوب آن شانه ٔ موی سازند و محاسن و زلف را بدان شانه کنند. (ا...