کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکهة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نکهة
معنی
مزه وبو , مزه , طعم , چاشني , مزه دار کردن , خوش مزه کردن , چاشني زدن به , معطرکردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکهة
لغتنامه دهخدا
نکهة. [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ازکنزاللغات و صراح ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (ازاقرب الموارد). || بوی خوش . (آنندراج ). رجوع به نکهت شود. || اسم است از نَکْه . (از متن اللغة). یک بار تنفس کردن با بینی . (از اق...
-
نکهة
دیکشنری عربی به فارسی
مزه وبو , مزه , طعم , چاشني , مزه دار کردن , خوش مزه کردن , چاشني زدن به , معطرکردن
-
واژههای همآوا
-
نکهت
لغتنامه دهخدا
نکهت . [ ن َ هََ ] (اِخ ) عبداﷲ (ملا...). مؤلف صبح گلشن این بیت را از او نقل کرده است :شبی که داغ تو سوزم به دل چنان خواهم که همچو شمع شود زندگی تمام مرا.رجوع به صبح گلشن ص 539 شود.
-
نکهت
لغتنامه دهخدا
نکهت . [ ن َ هََ ] (ع اِ) بوی دهان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نکهة : همانا که برزد یکی تیز دم شهنشاه از آن دم زدن شد دژم بپیچید و در جامه زو سر بتافت که از نکهتش بوی ناخوب یافت . فردوسی . || بوی خوش دهان . رجوع به نکهة شود : بوید به سحرگاهان از...
-
نکحة
لغتنامه دهخدا
نکحة. [ ن ُ ک َ ح َ ] (ع ص ) بسیارنکاح . (مهذب الاسماء). نُکَح . (منتهی الارب ). رجوع به نُکَح شود.
-
نکهت
واژگان مترادف و متضاد
بو، بویدهان، رایحه، شمیم، عطر
-
نکهت
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ هَ) [ ع . نکهة ] (اِ.) 1 - بوی خوش . 2 - بوی دهان .
-
نکهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نکهة] nakhat ۱. بوی خوش.۲. [قدیمی] بوی خوش دهان.
-
جستوجو در متن
-
مزه وبو
دیکشنری فارسی به عربی
نکهة
-
مزه دار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نکهة
-
معطرکردن
دیکشنری فارسی به عربی
نکهة
-
خوش مزه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مذاق , نکهة
-
چاشنی زدن به
دیکشنری فارسی به عربی
صلصة , نکهة