کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نکر
/nokr/
معنی
۱. دها؛ زیرکی.
۲. (اسم) امر منکر؛ زشت و بد.
۳. (اسم) کار دشوار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن َ ] (ع اِمص ) زیرکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فطانت . (ناظم الاطباء). دهاء. فطنت . (اقرب الموارد). نُکْر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن َ ک َ ] (ع مص ) ناشناختن امر را. (از منتهی الارب ) . نادانستن کاری را. (از اقرب الموارد). نُکْر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نکور. نکیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نُکُر. (ناظم الاطباء). || ناشناختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). نش...
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن َ ک ِ ](ع ص ) زیرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).داهی . فَطِن . (اقرب الموارد). نَکُر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، انکار. || مردی که انکار منکر می کند. (ناظم الاطباء). رجل نکر؛ مردی انکارکننده . (مهذب الاسماء). نَکُر. نُک...
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن ُ ] (ع مص ) ناشناختن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). نَکَر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) منکر. (اقرب الموارد). امرمنکر. (فرهنگ فارسی معین ). منکر از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نُکُر. (منتهی ال...
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن ُ ک َ ](ع مص ) زیرک گردیدن . || دشوار گشتن . || (ص ) معین . (فرهنگ فارسی معین ) : پس حکم کرد آتشی را و نکرتا شود حل مشکل آن دو نفر. مولوی (از فرهنگ فارسی معین ).- نکر ساختن ؛ معین کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : هم نکر سازید از بهر ثمودصیحه ای...
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن ُ ک ُ ] (ع مص ) رجوع به نَکَر شود. || (ص ) امراءة نکر؛ زن زیرک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). داهیة. فَطِنة. (اقرب الموارد). || مُنْکَر. (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (المنجد). || نُکْر. کار سخت . (از اقرب الموارد).
-
نکر
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) دهاء، زیرکی . 2 - امر سخت و زشت .
-
نکر
فرهنگ فارسی معین
(نُ کَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زیرک گردیدن . 2 - دشوار گشتن . 3 - (ص .) در فارسی ، مشخص ، معین .
-
نکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nokr ۱. دها؛ زیرکی.۲. (اسم) امر منکر؛ زشت و بد.۳. (اسم) کار دشوار.
-
واژههای مشابه
-
نُّکُرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ناآشنا - بی سابقه-بس دشوار و هولناک (کلمه نکر هم به معناي زيرکي است و هم به معناي امري دشوار است ، که اذهان آن را نميشناسد لذا به عمل زشت نیز چون نامأنوس با جامعه ی انسانی است منکر می گویند .عبارت "عَذَّبْنَاهَا عَذَاباً نُّکْراً "يعني خدا ايشان را ع...
-
واژههای همآوا
-
نُّکُرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ناآشنا - بی سابقه-بس دشوار و هولناک (کلمه نکر هم به معناي زيرکي است و هم به معناي امري دشوار است ، که اذهان آن را نميشناسد لذا به عمل زشت نیز چون نامأنوس با جامعه ی انسانی است منکر می گویند .عبارت "عَذَّبْنَاهَا عَذَاباً نُّکْراً "يعني خدا ايشان را ع...
-
جستوجو در متن
-
منکر
لغتنامه دهخدا
منکر.[ م ُ ک َ ] (ع مص ) نُکُر. نُکر. نکراء. (منتهی الارب ). نُکُر. (ترجمان القرآن ). رجوع به همین کلمات شود.