کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نکایت
/nekāyat/
معنی
۱. گزند رساندن.
۲. کشتن یا مجروح کردن دشمن.
۳. پوست بازکردن زخم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکایت
لغتنامه دهخدا
نکایت . [ ن ِ ی َ ] (ع مص ) اثری تمام کردن در دشمنان به کشتن یا جراحت وارد آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). نِکایة. رجوع به نِکایة شود. || (اِمص ، اِ) جراحت و اذیت . (ناظم الاطباء). قهر بر دشمن به قتل و جرح . (فرهنگ فارسی معین ). انهزام . مغلوبی . مقهوری...
-
نکایت
فرهنگ فارسی معین
(نَ یَ) [ ع . نکایة ] (اِ.)جراحت ، آزردگی .
-
نکایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نکایة] [قدیمی] nekāyat ۱. گزند رساندن.۲. کشتن یا مجروح کردن دشمن.۳. پوست بازکردن زخم.
-
واژههای همآوا
-
نکایة
لغتنامه دهخدا
نکایة. [ ن ِ ی َ ] (ع مص ) مجروح کردن و کشتن دشمن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از صحاح ). مقهور کردن خصم را با قتل و جرح . (از اقرب الموارد). جراحت کردن و کشتن دشمن را. (از بحر الجواهر). درهم شکستن و مغلوب کردن و کشتن دشمن را ....
-
جستوجو در متن
-
دون پرست
لغتنامه دهخدا
دون پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) که مردم سفله و فرومایه را پرستد. که به پرورش و پرستاری اشخاص پست و بی ارزش کمر بندد : و حکایت نکایت روزگار دون پرست باشد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 91).
-
نکایة
لغتنامه دهخدا
نکایة. [ ن ِ ی َ ] (ع مص ) مجروح کردن و کشتن دشمن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از صحاح ). مقهور کردن خصم را با قتل و جرح . (از اقرب الموارد). جراحت کردن و کشتن دشمن را. (از بحر الجواهر). درهم شکستن و مغلوب کردن و کشتن دشمن را ....
-
نکابت
لغتنامه دهخدا
نکابت . [ ن ِ ب َ ] (ع مص ) گزند به دشمن رسانیدن . (غیاث اللغات ). و رجوع به نکایت شود : دراین نزدیکی جزیره ای است که نکابت اهل آن در حق ما زیادت از قصد دیگر دشمنان است . (ترجمه ٔ اعثم کوفی ص 15). اهل سقلیه عراده ها از حصار روان می کردند، اصلاً کارگر...
-
نکایات
لغتنامه دهخدا
نکایات . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نکایة : ملک هند اثر نکایات رایات سلطان در... ولایت خویش مشاهدت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 293). رعیت دلیر شدند و چون مرغان بهاری به زبان زاری ... نواهای نکایات زدند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 35). رجوع به نکایت و نکایة ش...
-
درخواه
لغتنامه دهخدا
درخواه . [ دَ خوا / خا ه ] (اِمص مرکب ) درخواست و التماس . (برهان ).خواهش . استدعا : مردی از ایشان گفت : درخواه من از حضرت شکایت فقر و تنگدستی و حکایت نکایت روزگار دون پرست باشد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 91).آورده ام این ثنا و دارم درخواه ز حضرتت ...
-
پیوس
لغتنامه دهخدا
پیوس . (اِ) انتظار. امید. پیوز. (آنندراج ) (انجمن آرا). بیوس : با عقل کار دیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس گفتم ز جور اوست که ارباب فضل راعمر عزیز میرود اندر سر پیوس . ابن یمین . || طمع. توقع. (برهان ).- به پیوسی ؛ توقع. طمع : به پیوسی...
-
تقویت
لغتنامه دهخدا
تقویت . [ ت َ وِ ی َ ] (ع مص ) تقویه . استواری و زورآوری و قوت و استحکام و پشتی و یاری و امداد و اعتماد و تسلی و دلاسایی . (ناظم الاطباء). نیرومند کردن . نیرو دادن . نیرو بخشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توانایی دادن و توانا کردن : بی تربیت طبیب ر...
-
کاردیده
لغتنامه دهخدا
کاردیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب )کارآزموده و تجربه کرده . (ناظم الاطباء). مجرب . آزموده . گرم و سرد روزگار چشیده . کارافتاده : چنین گفت با نامور بخردان جهاندیده و کاردیده ردان . فردوسی .کسی در جهان این شگفتی ندیدنه از کاردیده بزرگان شنید. فردوسی ...
-
ملاحده
لغتنامه دهخدا
ملاحده . [ م َ ح ِ دَ / دِ ] (اِخ ) پیروان حسن صباح . (ناظم الاطباء). باطنیه . اسماعیلیه . هفت امامیان . سبعیه . حشاشین . تعلیمیان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ملاحده زحمت می دادند و لشکرها بدان سمت نامزد شده بود. (لباب الالباب چ نفیسی ص 488). آمد...