کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکاية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نکاية
معنی
لج , کينه , بغض , بدخواهي , غرض , کينه ورزيدن , برسرلج اوردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکاية
دیکشنری عربی به فارسی
لج , کينه , بغض , بدخواهي , غرض , کينه ورزيدن , برسرلج اوردن
-
واژههای مشابه
-
نکایة
لغتنامه دهخدا
نکایة. [ ن ِ ی َ ] (ع مص ) مجروح کردن و کشتن دشمن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از صحاح ). مقهور کردن خصم را با قتل و جرح . (از اقرب الموارد). جراحت کردن و کشتن دشمن را. (از بحر الجواهر). درهم شکستن و مغلوب کردن و کشتن دشمن را ....
-
جستوجو در متن
-
برسرلج اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
نکاية
-
بغض
دیکشنری فارسی به عربی
کراهية , نکاية
-
غرض
دیکشنری فارسی به عربی
اجحاف , حقد , نکاية , نية
-
لج
دیکشنری فارسی به عربی
حقد , شکوي , نکاية
-
بدخواهی
دیکشنری فارسی به عربی
حقد , سوء , نکاية
-
کینه ورزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
علي الرغم من , کره , نکاية
-
نکی
لغتنامه دهخدا
نکی . [ ن َک ْی ْ ] (ع مص ) نِکایة. (متن اللغة) (ناظم الاطباء). رجوع به نِکایة شود.
-
نکایت
فرهنگ فارسی معین
(نَ یَ) [ ع . نکایة ] (اِ.)جراحت ، آزردگی .
-
کینه
دیکشنری فارسی به عربی
ثار , حقد , عداوة , کراهية , نکاية ، إحْنة
-
نکایات
لغتنامه دهخدا
نکایات . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نکایة : ملک هند اثر نکایات رایات سلطان در... ولایت خویش مشاهدت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 293). رعیت دلیر شدند و چون مرغان بهاری به زبان زاری ... نواهای نکایات زدند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 35). رجوع به نکایت و نکایة ش...
-
نک ء
لغتنامه دهخدا
نک ء. [ ن َک ْءْ] (ع مص ) پوست باز کردن از ریش . (صراح ) (تاج المصادر بیهقی ). باز کردن پوست را از ریش پیش از به شدن پس ریم به هم رسانیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || کشتن دشمن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ...