کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نکاشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نکاشته
لغتنامه دهخدا
نکاشته . [ ن َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) که هنوز کاشته نشده است . بذری که هنوز آن را در زمین پنهان نکرده اند و نکاشته اند. || زمین بایر. که در آن کشت و زرع نکرده اند. || (ق مرکب ) بی آنکه بکارد: نکاشته می درود؛ رنج نابرده گنج می طلبد و می یابد.
-
واژههای مشابه
-
زمین شخم شده و نکاشته
دیکشنری فارسی به عربی
ارض محروثة
-
جستوجو در متن
-
fallows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرو می ریزد، ایش، زمین شخم شده و نکاشته، ایش کردن، شخم کردن، خیش زدن، خیش کشیدن
-
ارض محروثة
دیکشنری عربی به فارسی
زرد کمرنگ , غيره مزروع (زمين) , ايش , زمين شخم شده و نکاشته , باير گذاشته , ايش کردن شخم کردن
-
fallow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوپان، ایش، زمین شخم شده و نکاشته، ایش کردن، شخم کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، زرد کمرنگ، غیر مزروع، بایر گذاشته
-
خودرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خودروی› xodru ۱. (زیستشناسی) ویژگی گیاهی که تخم آن را نکاشته باشند و به خودی خود روییده باشد؛ خودرسته.۲. [مجاز] ویژگی کسی که بدون تعلیم و تربیت رشد کرده باشد.
-
خودرو
واژگان مترادف و متضاد
۱. هرز، نکاشته ۲. پرورشنیافته، نافرهیخته، تربیت نشده، تربیتنیافته ۳. علف هرز، گیاه وحشی، هرزهگیاه ۴. هرزه ۵. تعلیم نیافته، نامودب
-
ناکاشت
لغتنامه دهخدا
ناکاشت . (ن مف مرکب ) نکاشته . ناکاشته . کاشته ناشده . غیرمزروع . زراعت ناشده .- ناکاشت گذاشتن زمین ؛ نکاشتن آن را. غیرمزروع داشتن آن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ناکاشته شود.
-
نکشته
لغتنامه دهخدا
نکشته . [ ن َ ک ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کاشته ناشده . ناکاشته . نامزروع . زمینی که زراعت نشده است . بذری که آن را نکاشته اند. || (ق مرکب ) بی آنکه زراعت کند: نکشته می درود.
-
ناکاشته
لغتنامه دهخدا
ناکاشته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نکشته . کاشته ناشده . نکاشته . غیرمزروع . دست نخورده . مقابل کاشته : زمین معمور ناکاشته بدین مرد به اجارت دادیم . (سندبادنامه ص 263).
-
کاریده
لغتنامه دهخدا
کاریده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) کاشته و زراعت کرده .- امثال :بلکه من کاریده بودم ، بلکه شتر تو هم چریده بود (شتر ساربانی در زمین بایر مردی یزدی چرا میکرد. مرد یزدی چوب برداشت و شتر را بزدن گرفت ساربان گفت چرا میزنی در این زمین که چیزی نکاشته ای گفت ......
-
ناکشته
لغتنامه دهخدا
ناکشته . [ ک ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناکاشته . کاشته ناشده . نکشته . کشته نشده . بایر. غیرمزروع : که ناکشته باشد به گرد جهان زمین فرومایگان و مهان . فردوسی .به ناکشته اندر نبودی سخن پراکنده شد رسم های کهن . فردوسی . || (ق مرکب ) نکاشته . نکاریده ....