کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نژه
/naže/
معنی
۱. شاخۀ درخت.
۲. چوبی که با آن سقف خانه را بپوشانند.
۳. پولکی که از طلا یا نقره برای نثار کردن بر سر عروس و داماد درست کنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نژه
فرهنگ فارسی معین
(نَ ژِ) (اِ.) 1 - شاخة درخت . 2 - چوبی که سقف خانه را با آن پوشش دهند.
-
نژه
لغتنامه دهخدا
نژه . [ ن َ ژَه ْ ] (اِخ ) نام ستاره ای است از ثوابت . (برهان قاطع) (از جهانگیری ).
-
نژه
لغتنامه دهخدا
نژه . [ ن َ ژَه ْ / ژِه ْ ] (اِ) شاخ درختی را گویند که بسیار نازک و لطیف برآمده باشد. (برهان قاطع) (از جهانگیری ). شاخ درخت نازک و لطیف . (آنندراج ) (انجمن آرا). شاخ بسیار باریک از درخت . (ناظم الاطباء). || ورق طلا و نقره که به هیأت برگ گل بریده باش...
-
نژه
لغتنامه دهخدا
نژه . [ ن ِ ژَه ْ ] (ص ) جبان . هراسان . پریشان . مضطرب . || معزز. محترم . بزرگوار. (ناظم الاطباء).
-
نژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نزه، تژه، تژ› [قدیمی] naže ۱. شاخۀ درخت.۲. چوبی که با آن سقف خانه را بپوشانند.۳. پولکی که از طلا یا نقره برای نثار کردن بر سر عروس و داماد درست کنند.
-
جستوجو در متن
-
نزه
لغتنامه دهخدا
نزه . [ ن َ زَه ْ ] (اِ) سقف باشد و بعضی گویند چوبی باشد که سقف خانه را بدان پوشند. (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به نژه و تژه شود. || جای درآمدن باد و تراوش کردن آب . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
-
ملازه
لغتنامه دهخدا
ملازه . [ م َ زَ / زِ ] (اِخ ) ملازه ٔ شیر؛ نام هشتم منزل نژه ، ای بینی شیر و خلمش ، دو کوکب است خرد ازجمله ٔ صورت سرطان و ایشان را دو سولاخ بینی خوانند. و میانشان آن ستاره ٔ ابری است که بر بر سرطان است و گروهی آن را ملازه ٔ شیر نام کنند. (التفهیم ص ...
-
رباطات
لغتنامه دهخدا
رباطات . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رباط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). ورجوع به رباط در معنی سلسله ٔ اعصاب شود. || (اصطلاح منطق ) در نزد اهل منطق حروف معانی نحوی ها باشد، و بعضی رباطات را ادوات گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). روابط....
-
سمائی
لغتنامه دهخدا
سمائی . [ س َ ] (اِخ ) محمودبن علی سمایی مروزی [ از ملازمان دربار سلطان سنجر] که سمای فضل در جبین او مبین بود و سخن او عظیم محکم و متین . آسمان نژه را نثار نشر او میکرد و سلک منظوم ثریا را از رشک نظم او از هم میگشاد و غزلهای آبدار او تاب در دل عشاق م...