کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نژنداختر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نژنداختر
مترادف و متضاد
بدبخت، بدطالع، بیچاره، مفلوک ≠ بلنداختر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نژنداختر
واژگان مترادف و متضاد
بدبخت، بدطالع، بیچاره، مفلوک ≠ بلنداختر
-
نژنداختر
لغتنامه دهخدا
نژنداختر. [ ن ِ / ن َ ژَ اَ ت َ ] (ص مرکب ) بی طالع. بدطالع. بدبخت : چنین گفت خسرو که بسیارگوی نژنداختری بایدم سرخ موی . فردوسی .رجوع به نژند شود.
-
جستوجو در متن
-
بداختر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادبار، بداقبال، بدبخت، بدطالع، بیطالع، طالعسوخته، بختبرگشته، شوربخت ≠ نیکاختر، خوشطالع ۲. شوم، نامبارک، نامیمون، نحس، نژنداختر ≠ مبارک، خوشیمن، مبارک، همایون
-
اختر
لغتنامه دهخدا
اختر. [ اَ ت َ ] (اِ) جرم فلکی . یکی ازاجرام آسمانی . ستاره ٔ سیار. کوکب . نجم : اخترانند آسمانشان جایگاه هفت تابنده روان در دو و داه . رودکی .ز گردنده هفت اختر اندر سپهریکی را ندیدم بدو راه مهر. فردوسی .که گیتی بشست او بتیغ از بدان فروزنده ٔ اختر بخ...