کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نپرداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نپرداختن
لغتنامه دهخدا
نپرداختن . [ ن َ پ َ ت َ ] (مص منفی ) پرداخت نکردن . نکول . مقابل پرداختن . || توجه نکردن . التفات ننمودن . اعتنا نکردن . رجوع به پرداختن شود.
-
جستوجو در متن
-
nonsupposed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نپرداختن
-
unpiety
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نپرداختن
-
open registry 2
ثبت آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی ثبت کشتی در کشوری خاص برای نپرداختن مالیات یا کمتر پرداختن آن
-
loss aversion
زیانگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] پرهیز از زیان ازطریق پرداختن به موضوعی که زیانهای نپرداختن به آن بیش از توجه به آن باشد
-
کونه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کونه گذاشتن . [ ن َ / ن ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نپرداختن قسمتی کوچک از وامی ومحول کردن به زمان بعد. بقیتی از وام را به وقت دیگر گذاشتن . مبلغی کم از پرداختنی را نپرداختن . ادای بقیه ای از وام را باز برای بار دیگر گذاشتن . پرداختن بقیتی اندک از وام و ا...
-
نکول کردن
لغتنامه دهخدا
نکول کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امتناع کردن . اعراض نمودن . (ناظم الاطباء). خودداری کردن . سر باززدن . قبول نکردن : و لشکر مغول از طلب او نکول کردند. (جهانگشای جوینی ).- نکول کردن برات یا حواله ؛ از پرداخت وجه آن سر باززدن . قبول نکردن آن . قب...
-
صورت پرستیدن
لغتنامه دهخدا
صورت پرستیدن . [ رَ پ َ رَ دَ ] (مص مرکب ) عشق داشتن به صورت . پرستیدن جمال . مهر ورزیدن به نیکوصورتان : نبندم دل دگر در صورت کس از این صورت پرستیدن مرا بس . نظامی . || توجه داشتن به ظاهر. بمعنی نگریستن از جسم به جان نپرداختن : تو این صورت خود چنان م...
-
فروگذاشت
لغتنامه دهخدا
فروگذاشت . [ف ُ گ ُ ] (مص مرکب مرخم ) فروگذاشتن . فروگذار کردن .- فروگذاشت کردن ؛ نپرداختن به کاری و خودداری از انجام آن : فروگذاشت نمی کنم در باب او. (تاریخ بیهقی ). امیرالمؤمنین فروگذاشت نمی کند مصلحت خلافت را. (تاریخ بیهقی ). رجوع به فروگذاشتن ش...
-
تقلح
لغتنامه دهخدا
تقلح . [ ت َ ق َل ْ ل ُ ] (ع مص ) ورزیدن در شهرها در سال قحط. (منتهی الارب ). بی اندازه ورزیدن و کسب کردن در سال قحط. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریمناک گردانیدن زن جامه ٔ خود را و به نظافت خود و جامه ٔ خود نپرداختن . (از اقرب الموارد).
-
دم بستن
لغتنامه دهخدا
دم بستن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) خاموش شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) : تا صبح نبست از این دعا دم یک پرده نکرد از این نوا کم . نظامی .دیده را مژگان زبان است و نگه عرض نیازنیستم از گفتگو خاموش اگر دم بسته ام . واله هروی (از آنندراج ).- دم ...
-
فروگذاردن
لغتنامه دهخدا
فروگذاردن . [ ف ُ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) بزمین گذاشتن و رها کردن . از توجه خود دور داشتن چیزی را و نپرداختن بدان : هر روز نو عتابی و دیگر بهانه ای ناخوش بود عتاب زمانی فروگذار. فرخی .اگر کوشش فروگذارد در خون خویش سعی کرده باشد. (کلیله و دمنه ). || آویخت...
-
ازخیا
لغتنامه دهخدا
ازخیا. [ اِ زِ ] (اِخ ) یکی از ملوک یهود (از سال 723 تا 694 ق . م .). وی فلسطینیان را مغلوب ساخت و پایه ٔ بت پرستی را از کشور یهود برانداخت و به رهائی قوم خویش از تحت رقیت آثوریان و نپرداختن باج و خراج کوشید. سناخریب از سلاطین آثور در زمان این شهریار...
-
راست راست
لغتنامه دهخدا
راست راست . (ق مرکب ) دور از خمیدگی . نهایت مستقیم و آخته . بی کجی . || در تداول عامه بی پروا، بی اعتنا، آشکار، علنی . و در ترکیبات زیر بدین معانی آید:- راست راست رفتن و برگشتن ؛ برای انجام دادن کاری سرسری و بدون دقت و اعتنا رفتن و بی نتیجه برگشتن ....