کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَّعْفُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نَّعْفُ
فرهنگ واژگان قرآن
بگذريم (جزمش به دليل شرط واقع شدن براي جمله بعدي است. کلمه عفو به معناي محو اثر است ، و کلمه مغفرت به معناي پوشاندن است )
-
واژههای مشابه
-
نعف
لغتنامه دهخدا
نعف . [ ن َ ] (ع اِ) جای بلند همواری که فرود از کوه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مکان مرتفع. (اقرب الموارد از اساس ). || جای بلند از فرود رودبار. || مقدم و باریک جای از ریگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، نعاف .
-
واژههای همآوا
-
نعف
لغتنامه دهخدا
نعف . [ ن َ ] (ع اِ) جای بلند همواری که فرود از کوه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مکان مرتفع. (اقرب الموارد از اساس ). || جای بلند از فرود رودبار. || مقدم و باریک جای از ریگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، نعاف .
-
ناف
واژگان مترادف و متضاد
۱. بطن ۲. نافه ۳. مرکز، وسط
-
ناف
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - سوراخ مانندی در وسط شکم . 2 - میان هر چیزی . ؛~ کسی را به نام کسی بریدن آن راهنگام تولد نامزد این کردن . ؛به ~ کسی بستن الف - به مقدار فراوان به کسی خوراندن . ب - نثار کسی کردن .
-
ناف
لغتنامه دهخدا
ناف . (اِ) اوستا: نافه ، سانسکریت : نابهی ، نزدیک : نبها (نان ، خانواده )، پهلوی :ناف ، افغانی : نو، نوم ، استی : نَفّا ، بلوچی : ناپگ ، نافگ ، نافَغ ، کردی : ناو (ناف ، درون )، ناو (کَفَل ). نیز در اوستا: نَبا (ناف )، نَپات ، نَپْتَر ، پارسی باستان ...
-
ناف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nāf] ‹ناخ› nāf ۱. (زیستشناسی) سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی میماند.۲. [مجاز] وسط و میان چیزی.〈 ناف ارض: [قدیمی، مجاز] = 〈 ناف عالم〈 ناف زمین (زنی): [قدیمی، مجاز] = 〈 ناف عالم〈 ناف عالم: [ق...
-
ناف
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nâf طاری: nâf طامه ای: nâf طرقی: nâf کشه ای: nâf نطنزی: nâf
-
جستوجو در متن
-
نعاف
لغتنامه دهخدا
نعاف . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نعف . رجوع به نَعف شود.
-
قشاوة
لغتنامه دهخدا
قشاوة. [ ق ُ وَ ] (اِخ ) جایی است در قسمتهای بالای نجد، و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط میباشد. (از معجم البلدان ). (یوم ...) جنگی است مر بنی شیبان را بر سلیطبن یربوع ، و آن را یوم نعف سویقة نامند. جریر درباره ٔ آن گوید:بئس الفوارس یوم نعف سویقةو الخ...
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک حنین . سلمةبن دریدبن صمة گوید : انسیتنی ما کنت غیرمصابةو لقد عرفت غداة نعف الاطرب .(از معجم البلدان ).
-
انتعاف
لغتنامه دهخدا
انتعاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آشکارا گردیدن سوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ظاهر و آشکار شدن سوار. (از اقرب الموارد). || بلند برآمدن بر نعف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلندبرآمدن بر نعف یعنی جای بلند. (آنندراج ). بالا رفتن بر جای ب...