کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَّسْلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نثل
لغتنامه دهخدا
نثل . [ ن َ ] (ع مص ) گوشت پاره پاره کرده در دیگ انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || زره افکندن از کسی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زره جدا کردن از کسی . (از اقرب الموارد). انداختن بر کسی زره او را. (منتهی الارب ) (ن...
-
نثل
لغتنامه دهخدا
نثل . [ ن َ ث َ ] (ع ص ) حفرة نثل ؛ چاه کنده شده . (ناظم الاطباء). محفور. (اقرب الموارد). کندیده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
نسل
لغتنامه دهخدا
نسل . [ ن َ ] (ع اِ) فرزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ) (دستوراللغة). ولد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). زاد و زه . (نصاب ). ذرّیة. (اقرب الموارد) (المنجد). زه و زاده . (ترجمان علامه...
-
نسل
لغتنامه دهخدا
نسل . [ ن َ س َ ] (ع اِ) شیری که از انجیر سبز برآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آن شیر که بر سر پستان باقی بماند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). باقی شیر که در پستان بماند. (مهذب الاسماء). || شیری که ...
-
نسل
لغتنامه دهخدا
نسل . [ ن َ س ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نمارستاق بخش نور شهرستان آمل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
نسل
لغتنامه دهخدا
نسل . [ ن ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل ، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر خوش آب وهوا واقع است و 180 تن سکنه دارد. آبش از شکراﷲرود، محصولش غلات و لبنیات و عسل ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . در این ده از آثار باستان برجی کهن وجود ...
-
نسل
لغتنامه دهخدا
نسل . [ ن ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج ، در5هزارگزی شمال شرقی رزاب و 4هزارگزی شمال شرقی راه مریوان به رزاب ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و حبوبات و توتون و پنبه...
-
نسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nasl ۱. مردمی که در یک زمان واحد زندگی میکنند؛ مردم همعصر: نسل بعد از انقلاب.۲. (زیستشناسی) مجموعهای از جانداران که در سلسلهمراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل میدهند: نسلِ لاکپشتهای غولپیکر در حال انقراض است.۳. ذریه؛ دودمان.۴. [قد...
-
نصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نِصال و نُصُول] [قدیمی] nasl ۱. پیکان؛ سرنیزه.۲. تیغۀ کارد یا شمشیر.
-
جستوجو در متن
-
مهرنیا
واژهنامه آزاد
از نسل خورشید؛ از نسل مهربانان.
-
نسلا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] naslan از لحاظ نسل.〈 نسلاًبعدَنسل: (قید) نسلی پس از نسل؛ نسلبرنسل؛ پشتبرپشت؛ زادبرزاد.
-
bacterial population
جمعیت باکتریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] تعداد یاختههای هر نسل از یک باکتری که دو برابر تعداد نسل قبل است
-
زاد بر زاد
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ق مر.) پشت بر پشت ، نسل بر نسل .
-
descendance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نسل
-
descendence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نسل