کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَّذْرِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نضر
لغتنامه دهخدا
نضر. [ ن َ ض ِ ] (ع ص ) ناضر. نضیر. (المنجد).
-
نضر
لغتنامه دهخدا
نضر. [ ن ِ ] (ع اِ) نِضْر الرجل ؛ زن ِ مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). همسر مرد. (از اقرب الموارد).
-
نظر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تماشا، چشم، دیدن، دید، عنایت، مشاهده، نظاره، نگاه، نگرش ۲. زعم، عقیده ۳. راءی، نقشه ۴. جنبه، حیث، لحاظ، منظر ۵. اندیشه، تفکر ۶. دیدگاه، نظریه
-
نذر
واژگان مترادف و متضاد
شرط، عهد، قربانی، نیاز
-
نظر
فرهنگ واژههای سره
دیدگاه، نگر، نگرش
-
نظر
لغتنامه دهخدا
نظر. [ ن ِ ] (ع اِ) مانند. (منتهی الارب ). مثل . نظیر. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
نظر
لغتنامه دهخدا
نظر. [ ن َ ] (ع مص ) درنگ کردن و مهلت دادن بر کسی . || فروختن چیزی را به مهلت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || نَظَر. (از متن اللغة). رجوع به نظر شود.
-
نذر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شرط و پیمان . 2 - آن چه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیآورد. ج . نذور.
-
نذر
فرهنگ فارسی معین
(نُ ذُ) [ ع . ] (اِ.) ترس ، بیم .
-
نظر
فرهنگ فارسی معین
(نَ ظَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نگاه کردن ، نگریستن ، 2 - به نظر آوردن . 3 - مورد توجه قرار دادن چیزی را به جهت دفع چشم زخم . 4 - (اِمص .) نگاه ، نگرش . 5 - (اِ.) فکر، اندیشه ، رأی . 6 - جهت ، جنبه . 7 - وضع دو ستاره نسبت به یکدیگر (نجوم ).
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن َ ] (ع اِ) آنچه واجب گردانند بر خود یا آنچه واجب کنند به شرط چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نَحْب . (از اقرب الموارد). آنچه کسی بر خود واجب گرداند مثل آنکه بگوید اگر از مرض خودشفا یابم ده تومان در راه خدا میدهم . آورد...
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن َ ذَ ] (ع مص ) دانستن چیزی را پس پرهیز کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن َ ذُ ] (ع ص ) حیران و ترسان . (غیاث اللغات ).
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن ُ ] (ع اِ) پوست درخت مقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِمص ) انذار. (المنجد). اسم مصدر است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به نَذْر و انذار شود.
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن ُ ذُ ] (ع اِ) ترس . بیم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (اِمص ) انذار. (منتهی الارب ) (المنجد). نُذْری ̍. نذارة. (المنجد). اسم مصدر است . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ نذیر. رجوع به نذیر شود. || (اِ) ج ِ نَ...