کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نِعْمَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نِعْمَ
فرهنگ واژگان قرآن
چه نيکوست - چه خوب است
-
واژههای مشابه
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن َ ] (ع مص ) برهنه پای آمدن . (از ناظم الاطباء). || (ق ) لغتی است در نَعَم . (اقرب الموارد).
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن َ ع َ ] (ع ق ) کلمه ٔ ایجاب و تصدیق به معنی آری و بلی . (از غیاث اللغات ). حرف جواب است و اگربعد از ماضی واقع شود معنی آن تصدیق است چنانکه در «هل قام زید» و اگر بعد از مستقبل واقع شود معنی آن وعده است چنانکه «نعم » در جواب «هل تقول ». || بل...
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن َ ع َ / ن َ ] (ع اِ) شتر و گوسپندیا بخصوص شتر و گفته اند ستور چرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر، بر گاو و گوسفند نیز اطلاق شود. (از المنجد). ج ، انعام ، نُعمان . جج ، اناعیم .
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن َ ع ِ] (ع ص ) نرم و نازک و ملایم و نیک . (ناظم الاطباء).
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن َ م َ ] (ع اِ) نعم عین ؛ نعام عین . (اقرب الموارد). رجوع به نعام َ شود.
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ نعمة. (از منتهی الارب ). نعمت ها : داد برخسرو است فضل بر شهریارجود بر شاه شرق بخشش مال و نعم . منوچهری .آن است بی زوال سرای ماوالا وخوب و پرنعم و آلا. ناصرخسرو.سوابق نعم خداوندی ملازم روزگار بندگان است . (گلستان سعدی ).هم...
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن ِ م َ / ن َ م َ / ن َ ع ِ م َ / ن ِ ع ِ م َ ] (ع فعل ) فعل مدح به معنی نیک است . (از غیاث اللغات ). فعل ماضی است به معنی نیک است . و آن را فعل مدح گویند، مقابل ساء و بئس که فعل ذم است . این فعل چون افعال دیگر صرف نمی شود، زیرا در زمان حال ب...
-
نعم
لغتنامه دهخدا
نعم . [ ن ُ ] (ع اِمص ، اِ) نازکی و نرمی و نیکوئی . (از غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). || خوشی عیش . (یادداشت مؤلف ): یوم نعم ؛ یوم رغد و طرب . (المنجد).مقابل بؤس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة) (مهذب الاسماء). گویند: ی...
-
نعم
واژگان مترادف و متضاد
۱. آری، بله، بلی، لبیک ۲. تنعمات، عطایا، نعمتها، هدایا ≠ لا، نه
-
نعم
فرهنگ فارسی معین
(نِ عَ) [ ع . ] (اِ.) جِ نعمت ؛ نعمت ها.
-
نعم
فرهنگ فارسی معین
(نَ عَ) [ ع . ] (اِ.) چهارپا، مانند شتر و گوسفند. ج . انعام .
-
نعم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (حر.) آری ، بلی .
-
نعم
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نازکی ، نرمی . 2 - نیکویی ، خوبی ؛ مق . بؤس . ؛ ~ و بؤس نیکویی و بدی .