کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نُسِفَتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نُسِفَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پراکنده شدند (وقتي گفته ميشود : فلاني گندم را نسف کرد ، معنايش اين است که آن را با منسف بالا انداخت تا پوستهايش بپرد )
-
واژههای همآوا
-
نصفت
لغتنامه دهخدا
نصفت . [ ن َ ص َ ف َ ] (ع اِ) داد. انصاف . عدل . (یادداشت مؤلف ). نصفة.
-
نصفة
لغتنامه دهخدا
نصفة. [ ن َ ص َ ف َ ] (ع اِ) داد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). انصاف . (آنندراج ). || ج ِ ناصف به معنی خدمتکار. رجوع به ناصِف شود.
-
نصفت
واژگان مترادف و متضاد
انصاف، داد، عدل، مروت، معدلت ≠ بیداد
-
نصفت
فرهنگ فارسی معین
(نَ صَ فَ) [ ع . نصفة ] (اِ.) انصاف ، عدل ، داد.
-
نسفة
لغتنامه دهخدا
نسفة. [ ن َ / ن ُ / ن ِ ف َ / ن َ س َ ف َ ] (ع اِ) سنگ پای خوار یا سنگ سیاه سوخته . و الصواب بالشین [ نشفة ] أو لغتان . (منتهی الارب ). سنگ پای . سنگ سیاه سوخته ای که بدان کف پای را پاک کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، نِسَف ، نُسَف ، نُس...
-
نصفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نصفة] [قدیمی] nasafat انصاف؛ عدل؛ داد.
-
جستوجو در متن
-
گره بسته
لغتنامه دهخدا
گره بسته . [ گ ِ رِه ْ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پیچیده شده . معقد : بسی نکته های گره بسته گفت که آن در ناسفته را کس نسفت .نظامی .
-
سفتن
لغتنامه دهخدا
سفتن . [س ُ ت َ ] (مص ) پهلوی «سوفتن » کردی «سونتین » (سوراخ کردن ) قیاس کنید، فارسی «سمب » وجه اشتقاق کلمه را (از اوستا) که هرن در اشتقاق اللغة نقل کرده هوبشمان مردود میداند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سوراخ کردن و سوراخ شدن . (برهان ). سوراخ ...