کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نُرِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ایغری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] [قدیمی] 'e(a)yqari ۱. گُشنی؛ نری.۲. جماع کردن حیوانات.
-
تکه
واژهنامه آزاد
گوسفند نری که عمرش زیاد شده و با گله می باشد و بسیار بد بو است
-
فحولیت
فرهنگ فارسی معین
(فَ یَّ) [ ع . فحولة ] (مص جع .)نری ، م ردانگی .
-
pizzles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
pizzles، الت ذکور حیوان، الت نری گاو، شلاق ساخته شده از ذکر گاو
-
غسل
لغتنامه دهخدا
غسل . [ غ ُ س َ ] (ع ص ) گشنی که گشنی بسیار کند و باردار نسازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نری که بسیار برجهد، یا نری که بسیار برجهد و باردار نسازد همچنین است مرد. (از قطر المحیط). مردی که بسیار جماع کند و یا مردی که بسیار جماع کند و باردار نسازد.
-
شیدخ
لغتنامه دهخدا
شیدخ . [ دَ ] (ص ، اِ) اسب نری که دور میکند اسبهای دیگر را از رمه ٔخود. || اسب جلد و چابک . (ناظم الاطباء).
-
ماچگی
لغتنامه دهخدا
ماچگی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص ) حالت ماچه . مادگی . حالت ماده بودن . مقابل نری . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماچه شود.
-
هائج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hā'ej ۱. جنبنده و جوشنده.۲. جوشش و خشم.۳. حیوان نری که برای ماده برانگیخته شده باشد.
-
حَامٍ
فرهنگ واژگان قرآن
شتر نري که آنرا بر ناقهها ميجهانيدند (جزء حیواناتی است که اعراب جاهلیت کشتن و خوردن آن را بر خود حرام کرده بودند)
-
صهاب
لغتنامه دهخدا
صهاب . [ ص ُ ] (اِخ ) شتر نری است که شتران صهابی را بدان نسبت کنند. (اقرب الموارد). گشنی است که جمل صهابی منسوب است بدان . (منتهی الارب ).
-
برزه گاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برزگاو، ورزگاو› [قدیمی] barzegāv گاو نری که برای شخم زدن زمین به کار رود: ◻︎ برزهگاویست کاو خورد ناچار / بر تخمی که خود کند شدیار (عثمان مختاری: ۶۹۹).
-
مادگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) mādegi ۱. [مقابلِ نری] ماده بودن.۲. (اسم) (زیستشناسی) اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمکهاست.۳. (اسم) سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا میگیرد؛ جادگمه.
-
نره برآوردن
لغتنامه دهخدا
نره برآوردن . [ ن َرْ رَ / رِ ب َ وَدَ ] (مص مرکب ) اخته کردن . خصی کردن . || از غلاف بیرون کردن فحل نری خود را. (ناظم الاطباء).
-
مسرحان
لغتنامه دهخدا
مسرحان . [ م َ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مسرح (در حالت رفعی ). رجوع به مسرح شود. || دو چوب است که به گاو نری که شخم میزند می بندند. (از اقرب الموارد).
-
بقه
لغتنامه دهخدا
بقه . [ ب ُق َ / ق ِ ] (اِ) گاو تخمی . گاو نری که از آن برای تولید مثل استفاده میکنند . (فرهنگ فارسی معین ). گوساله . (مؤید الفضلاء ص 185).