کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَکَالَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نَکَالَ
فرهنگ واژگان قرآن
زنجير وقيد وبند - عذاب (از کلمه نِکْل به معناي طناب پابند حيوان و آهن لجام آن است ، چون هر دو مانع آزادي حيوان است ، و جمع آن أنکال است )
-
واژههای مشابه
-
نکال
لغتنامه دهخدا
نکال . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) عقوبت . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رنج . (غیاث اللغات ). سزا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).شکنجه ٔ سخت . عذاب . (فرهنگ فارسی معین ) : خلافش برد آن را که خلافش به دل...
-
نکال
واژگان مترادف و متضاد
آزار، اذیت، شکنجه، عقوبت
-
نکال
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.)1 - عقوبت ، عذاب . 2 - اشتهار به فضیحت و رسوایی .
-
نکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nakāl ۱. عذاب؛ عقوبت؛ سزا.۲. اشتهار به فضیحت و رسوایی.
-
نکال کردن
لغتنامه دهخدا
نکال کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عذاب کردن . عقوبت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مجازات کردن . شکنجه دادن : یکی گفت او را به تازیانه باید زد و نکال باید کرد. (تاریخ بیهقی ).مه شد موافق او در دق بدین جنایت هر سال در خسوفی کرد آسمان نکالش . خاقانی ....
-
نکال کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) عقوبت کردن ، عذاب کردن .
-
واژههای همآوا
-
نکال
لغتنامه دهخدا
نکال . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) عقوبت . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رنج . (غیاث اللغات ). سزا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).شکنجه ٔ سخت . عذاب . (فرهنگ فارسی معین ) : خلافش برد آن را که خلافش به دل...
-
نکال
واژگان مترادف و متضاد
آزار، اذیت، شکنجه، عقوبت
-
نکال
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.)1 - عقوبت ، عذاب . 2 - اشتهار به فضیحت و رسوایی .
-
نکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nakāl ۱. عذاب؛ عقوبت؛ سزا.۲. اشتهار به فضیحت و رسوایی.
-
جستوجو در متن
-
نکل
لغتنامه دهخدا
نکل . [ ن َ ] (ع مص ) قبول نکال کردن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). نَکَل . (متن اللغة).