کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَفْسِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نَفْسِي
فرهنگ واژگان قرآن
خودم (کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
واژههای مشابه
-
نفسي
دیکشنری عربی به فارسی
خودم , شخص خودم , من خودم
-
گل نفسی
لغتنامه دهخدا
گل نفسی . [ گ ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) کنایه از خوشبویی . خوشبوئی دم . || کنایه از خوش کلامی . (برهان ) (آنندراج ).
-
گنده نفسی
لغتنامه دهخدا
گنده نفسی . [ گ َ دَ / دِ ن َ ف َ] (حامص مرکب ) صفت گنده نفس . رجوع به گنده نفس شود.
-
نیک نفسی
لغتنامه دهخدا
نیک نفسی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) خوش ذاتی . نیک نفس بودن .
-
عالم نفسی
لغتنامه دهخدا
عالم نفسی . [ ل َ م ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل عالم عقلی و هم عالم حسی است . (از رسائل ملاصدرا ص 151).
-
عرش نفسی
لغتنامه دهخدا
عرش نفسی . [ ع َ ش ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد نفس فلک اول است . (فرهنگ علوم عقلی از مصنفات ).
-
شکسته نفسی
لغتنامه دهخدا
شکسته نفسی . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ن َ ] (حامص مرکب ) فروتنی . تواضع. هضم نفس ، و با کردن و نمودن صرف شود. خفض جناح . خود را کوچکتر از آنچه هست خواندن . (یادداشت مؤلف ).- شکسته نفسی کردن ؛ خود را کوچکتر از آنچه هست گفتن یا نمودن . خود را دون آنچه هست...
-
شکسته نفسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ) [ فا - ع . ] (حامص .) فروتنی ، تواضع .
-
چابک نفسی
لغتنامه دهخدا
چابک نفسی . [ ب ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) شتاب . سرعت . تندروی . چابک سخنی : ذوق چابک نفسی ناله ربایان دارندهر کجا درد بدر تاخت عنان گیر شدیم .ظهوری (از آنندراج ).
-
بی نفسی
لغتنامه دهخدا
بی نفسی . [ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نفس . عجز. اضطرار. خموشی از ناتوانی : یکسو افکن ز طبع بی نفسی تات باشد چو روح قدر و خطر. سنائی .و رجوع به نفس شود.
-
چس نفسی
لغتنامه دهخدا
چس نفسی . [ چ ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) پرحرفی . یاوه گویی .وراجی . هرزه درایی . مهمل بافی . پرچانگی . رجوع به چس نفس و چس نفسی کردن شود. || ضعف و ناتوانی .
-
چسته نفسی
لغتنامه دهخدا
چسته نفسی . [چ ُ ت َ / ت ِ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) پرگویی . وراجی . چس نفسی . گفتن سخن دراز و بیهوده . رجوع به چس نفسی شود.
-
تس نفسی
لغتنامه دهخدا
تس نفسی . [ ت ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) هرزه گویی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).