کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَظِرَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نَظِرَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
مُهلت
-
واژههای مشابه
-
نظره
لغتنامه دهخدا
نظره . [ ن َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) نظرة. یک نگاه . لمحه . یک بار نگریستن : رای تو به یک نظره ٔ دزدیده ببیندظنی که کمین دارد در خاطر غدار. (کلیله و دمنه ).نظره ٔ اولی نظره ٔ ابلهان است . (کلیله و دمنه ).چنان به نظره ٔ اول ز شخص می ببری دل که باز می نت...
-
نظرة
لغتنامه دهخدا
نظرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) یکبار نگریستن . (فرهنگ خطی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اللمحة بالعجلة؛ با شتاب نظر افکندن ؛ (از اقرب الموارد) (متن اللغة). لمحة. (المنجد). رجوع به نظره شود. || مهربانی . رحمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از...
-
نظرة
لغتنامه دهخدا
نظرة. [ ن َ ظِ رَ ] (ع اِ) مهلت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (مهذب الاسماء). درنگی در امور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تأخیر و امهال . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). درنگی و تأخیر در کارها. (ناظم الاطباء). نسئه . (یادداشت مؤلف )....
-
نظره
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ یا رِ) [ ع . نظرة ] (مص م .) 1 - یک بار نگریستن ، یک دفعه نظر انداختن . 2 - لمحه . 3 - هیأت . 4 - رحمت . ج . نظرات .
-
نظرة
دیکشنری عربی به فارسی
مشي , نزديک شدن , خيره نگاه کردن , چشم دوختن , زل زل نگاه کردن , بادقت نگاه کردن , نگاه خيره , نگاه , نظر , نگاه کردن , نگريستن , ديدن , چشم رابکاربردن , قيافه , ظاهر , بنظرامدن مراقب بودن , وانمود کردن , ظاهر شدن , جستجو کردن
-
نظره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نظرَة] [قدیمی] nazre ۱. یک مرتبه نگریستن؛ یک نظر انداختن؛ لمحه.۲. شکل؛ هیئت.
-
نَظْرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
نگاهي - نظري - نگاهي خاص - يک نگاه (وزن فعلة وزن مخصوص افاده نوع است و نظرة يعني نوع خاصي نگاه ويا به معني يک بار انجام کاري است که در آن صورت به معني يک نگاه مي شود. در عبارت "فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي ﭐلنُّجُومِ "منظور اين است که حضرت ابراهيم عليه ...
-
واژههای همآوا
-
نضرت
لغتنامه دهخدا
نضرت . [ ن َ رَ ](ع اِمص ) تازگی . (غیاث اللغات ). نضرة. رجوع به نَضرَة شود : یا در چمن دل او خضرتی و نضرتی ظاهر شود. (سندبادنامه ص 53). حرقت حرفت ادب در او رسیدو در نضرت جوانی و حسرت امانی و عنفوان زندگانی فروشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 391). تکیه بر...
-
نضرة
لغتنامه دهخدا
نضرة. [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) تازگی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). تازه روئی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دهار). خوبی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکفتگی درخت . شکفتگی روی . نضارت . حسن لون در نعمت . (یادداشت م...
-
نظرت
لغتنامه دهخدا
نظرت . [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) نظرة. نگاه کردن : بوسه و نظرت حلال باشد باری حجت دارم بر این سخن ز وچرگر. زینبی (یادداشت مؤلف ).تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهر است . (کلیله و دمنه ).
-
نظرة
لغتنامه دهخدا
نظرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) یکبار نگریستن . (فرهنگ خطی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اللمحة بالعجلة؛ با شتاب نظر افکندن ؛ (از اقرب الموارد) (متن اللغة). لمحة. (المنجد). رجوع به نظره شود. || مهربانی . رحمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از...
-
نظرة
لغتنامه دهخدا
نظرة. [ ن َ ظِ رَ ] (ع اِ) مهلت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (مهذب الاسماء). درنگی در امور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تأخیر و امهال . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). درنگی و تأخیر در کارها. (ناظم الاطباء). نسئه . (یادداشت مؤلف )....