کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَسِيّاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نَسِيّاً
فرهنگ واژگان قرآن
فراموش کننده
-
واژههای مشابه
-
نَسِيَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن دو فراموش کردند
-
نَسْياً
فرهنگ واژگان قرآن
هر چيز حقير و ناچيزي که بايد فراموش شود
-
نسیاً منسیا
لغتنامه دهخدا
نسیاً منسیا. [ ن َس ْ یَم ْ م َ سی یا ] (ع ص مرکب ) فراموش . ازیادرفته . (از غیاث اللغات ). متروک . فراموش شده . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
نَّسِيءُ
فرهنگ واژگان قرآن
تأخیر انداختن - تأخیر انداخته شده (رسم عرب در جاهليت چنين بود که وقتي دلشان ميخواست در يکي از چهار ماه حرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنند موقتا حرمت آن ماه را برداشته به ماهي ديگر ميدادند تا از طرفی مقصودشان فراهم گردد و از طرفی تعداد ماههای حرام...
-
نَسِيَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن دو فراموش کردند
-
نَسْياً
فرهنگ واژگان قرآن
هر چيز حقير و ناچيزي که بايد فراموش شود
-
جستوجو در متن
-
مَّنسِيّاً
فرهنگ واژگان قرآن
مورد فراموشی واقع شده ازروی بی اعتنایی (کلمه نسي - به فتحه و به کسره نون - بر وزن وتر و وتر ، به معناي هر چيز حقير و ناچيزي است که بايد فراموش شود ، و معناي عبارت "يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَـٰذَا وَکُنتُ نَسْياً مَّنسِيّاً "یعنی: اي کاش قبل از اين...
-
نسی
لغتنامه دهخدا
نسی . [ ن َ سی ی ] (ع ص ) کثیرالنسیان . (المنجد) (اقرب الموارد). فراموش کننده . (مهذب الاسماء). بسیار فراموش کننده . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). ناسی . (آنندراج ). قال اﷲ : و ماکان ربک نسیاً (قرآن 64/19)؛ أی ناسیاً. || آن که در قومش...
-
منسی
لغتنامه دهخدا
منسی . [ م َ سی ی / م َ ] (ع ص ) فراموش شده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فراموش کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). فراموش شده و در فراموشی نهاده و غفلت شده و اهمال کرده شده و سهل انگاری شده و سهوشده . (ناظم الاطباء) : فأجائها المخاض الی جذع النخل...
-
جذع
لغتنامه دهخدا
جذع . [ ج ِ ] (ع اِ) تنه ٔ خرمابن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تنه . (غیاث اللغات ). ساق و تنه ٔ درخت است . (شرح قاموس ). ساق نخل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). تنه ٔ درخت . (ترجمان القرآن عادل ). ج ، جُذوع . (منتهی الارب ) (نا...
-
پلینزی
لغتنامه دهخدا
پلینزی . [ پ ُ ن ِ ] (اِخ ) یکی از تقسیمات بزرگ اقیانوسیه که شامل تمام جزایر پراکنده ٔ اقیانوس کبیر در مشرق استرالیاست . اغلب پلینزی را که در شمال خط استواء قرار دارد میکرونزی نامند. مهمترین گنگ بارهای پلینزی عبارت است از کارُلین و ماریان و مارشال (د...