کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَسِيتَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نَسِيتَ
فرهنگ واژگان قرآن
از ياد بردي - فراموش کردي
-
واژههای مشابه
-
نسیت
لغتنامه دهخدا
نسیت . [ ن َس ْ ی َ ] (از ع ، اِ) نسیئة. آنچه نقدنباشد. مقابل نقد. نسیه : نقد به نسیت دادن و حاضر به غائب فروختن از مقتضی عقل دور است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 114). رجوع به نسیئة و نسیه شود.
-
نَسِيتُ
فرهنگ واژگان قرآن
از ياد بردم- فراموش کردم
-
واژههای همآوا
-
نَسِيتُ
فرهنگ واژگان قرآن
از ياد بردم- فراموش کردم
-
جستوجو در متن
-
نسیة
لغتنامه دهخدا
نسیة. [ ن َس ْ ی َ ] (از ع ، اِ) مهلت . (آنندراج ). نسیت . نسیه . رجوع به نسیه و نسیئة شود.
-
ذوالیدین
لغتنامه دهخدا
ذوالیدین . [ ذُل ْ ی َدَ ] (اِخ ) ذوالیدین الخزاعی انه کان یدعی ذالشمالین فسماه رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ذالیدین و ذکر انه هو القائل اقصرت الصلوة ام نسیت و قد تقدم فی ذکر ذی الیدین مافیه کفایة. (استیعاب ج 1 ص 173).
-
صخرة موسی
لغتنامه دهخدا
صخرة موسی . [ ص َ رَ ت ُ سا ] (اِخ ) نام آن در قرآن عزیز آمده است و در بلد شروان قرب دربند است . (معجم البلدان ذیل همین کلمه ). ودر ذیل کلمه ٔ شروان آرد: گویند به قرب آن صخره ٔ موسی علیه السلام است که ماهی را در آنجا فراموش کرد، فی قوله تعالی : قال ا...
-
ذوالیدین
لغتنامه دهخدا
ذوالیدین . [ ذُل ْ ی َ دَ ] (اِخ ) خرباق بن حبیب سلمی . صحابیست . و او دلیل حبشه بیوم الفیل بود. و از آن او را ذوالیدین گفتند که با هر دو دست کار کردی . و بعضی نام و نسب او را عمیربن عبد عمرو از بنوسلیم و برخی عبیدبن عبد عمرو الخزاعی گفته اند. و ابن ...
-
عسر
لغتنامه دهخدا
عسر. [ ع ُ ] (ع اِمص ) دشواری . خلاف یسر. (منتهی الارب ). دشواری . (دهار) : یرید اﷲ بکم الیسر و لایرید بکم العسر (قرآن 185/2)؛ خداوند برای شما آسانی را میخواهد و برای شما دشواری را نمیخواهد. قال لاتؤاخذنی بما نسیت و لاترهقنی من أمری عسراً (قرآن 73/...
-
ملازمت
لغتنامه دهخدا
ملازمت . [ م ُ زَ / زِ م َ ] (از ع ، مص ) پیوسته بودن به جایی یا نزد کسی . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، اشتغال ومواظبت و پیوسته بودن در کار و ثبات قدم و پابرجایی . (ناظم الاطباء). ملازمة. لازم گرفتن . جدا نشدن . منفک نشدن : به ملازمت آن سیرت نصیب دنیا ه...
-
اخطل
لغتنامه دهخدا
اخطل . [ اَ طَ ] (اِخ ) غیاث بن غوث بن الصلت بن الطارقه از بنی تغلب مکنی به ابی مالک و ملقب به ذی الصلیب . در سبب تلقب او به اخطل اختلاف است . گویند وی مردی را از قوم خود هجا گفت آن مرد ویرا گفت : یا غلام انک لأخطل ،ای سفیه . و معروف آنست که وی بسبب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فارس بن زکریا اللغوی . ابن جوزی گوید احمدبن زکریا ابن فارس به سال سیصد و شصت و نه درگذشت ، و دو روز پیش از مرگ این قطعه بگفت :یارب ان ذنوبی قد احطت بهاعلما و بی و باعلانی و اسراری انا الموحد لکنی المقربهافهب ذنوبی لتوحیدی ...