کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَذَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نَذَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
که وا گذاریم
-
واژههای مشابه
-
نذر
واژگان مترادف و متضاد
شرط، عهد، قربانی، نیاز
-
نذر
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شرط و پیمان . 2 - آن چه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیآورد. ج . نذور.
-
نذر
فرهنگ فارسی معین
(نُ ذُ) [ ع . ] (اِ.) ترس ، بیم .
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن َ ] (ع اِ) آنچه واجب گردانند بر خود یا آنچه واجب کنند به شرط چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نَحْب . (از اقرب الموارد). آنچه کسی بر خود واجب گرداند مثل آنکه بگوید اگر از مرض خودشفا یابم ده تومان در راه خدا میدهم . آورد...
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن َ ذَ ] (ع مص ) دانستن چیزی را پس پرهیز کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن َ ذُ ] (ع ص ) حیران و ترسان . (غیاث اللغات ).
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن ُ ] (ع اِ) پوست درخت مقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِمص ) انذار. (المنجد). اسم مصدر است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به نَذْر و انذار شود.
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن ُ ذُ ] (ع اِ) ترس . بیم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (اِمص ) انذار. (منتهی الارب ) (المنجد). نُذْری ̍. نذارة. (المنجد). اسم مصدر است . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ نذیر. رجوع به نذیر شود. || (اِ) ج ِ نَ...
-
نذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نُذور] nazr ۱. آنچه شخص بر خود واجب کند که بعد از روا شدن حاجتش در راه خدا بدهد یا بهجا بیاورد.۲. [عامیانه، مجاز] حاجت کسی که این عمل را بر خود واجب میکند.
-
نُذُر
فرهنگ واژگان قرآن
هشدارها - بيم دهندگان - رسولان (جمع نذير)
-
نَّذْرِ
فرهنگ واژگان قرآن
نذر(کلمه نذر به معناي اين است که انسان چيزي بر خود واجب کند که واجب نباشد)
-
نَذَرُ
فرهنگ واژگان قرآن
وا می گذاریم
-
نذر
دیکشنری فارسی به عربی
اقرر , رهان , وعد