کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نَجَسٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نجس و پاکی
لهجه و گویش تهرانی
اصول اولیه دین:()سرش نمی شه
-
نجس و تخس
فرهنگ گنجواژه
ناتو.
-
نحس و نجس
فرهنگ گنجواژه
نامطلوب، شوم.
-
واژههای همآوا
-
نجس
واژگان مترادف و متضاد
آلوده، آلوده، بینمازی، پلشت، پلید، چرک، چرکین، رجس، شوخ، غیرطاهر، مردار، ناپاک ≠ طاهر
-
نجس
فرهنگ فارسی معین
(نَ جِ) [ ع . ] (ص .) ناپاک ، پلید.
-
نجث
لغتنامه دهخدا
نجث . [ ن َ ] (ع مص ) بازکاویدن و تفتیش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جستجو کردن از چیزی . (از اقرب الموارد). || بر بدی و گمراهی ورغلانیدن قوم را و فریاد خواستن از ایشان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فریاد خ...
-
نجث
لغتنامه دهخدا
نجث . [ ن َ ج ِ ] (ع ص ) بازکاونده . جوینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آنکه تتبع در اخبار کند و استخراج کند اخبار را. (از المنجد).
-
نجث
لغتنامه دهخدا
نجث . [ ن ُ ج ُ / ن ُ ] (ع اِ) زره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درع . (اقرب الموارد) (المنجد). || غلاف دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسما). غلاف قلب . (اقرب الموارد) (المنجد). || سرای مرد. (منتهی الارب ) (آنندرا...
-
نجس
لغتنامه دهخدا
نجس . [ ن َ ] (ع مص ) تعویذ گرفتن برای کودک . (اقرب الموارد). رجوع به تنجیس شود.
-
نجس
لغتنامه دهخدا
نجس . [ ن َ / ن َ ج ِ / ن َ ج َ / ن ِ / ن َ ج ُ ] (ع ص ) پلید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء). مقابل طاهر. (فرهنگ نظام ) (اقرب الموارد). پلید. (مهذب الاسما). طَفِس . ریمن . پلشت . رجس . قذر. (یادداشت مؤلف ). ج ، انجاس .
-
نجس
لغتنامه دهخدا
نجس . [ ن َ ج َ ] (ع مص ) ناپاک گردیدن . پلید گردیدن . نجاسة. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). پلید شدن . (غیاث اللغات ) (تاج المصادر بیهقی ). || پلید بودن . غیرطاهر و غیرنظیف بودن . (از المنجد). || (ص ) ناپاک . پلی...
-
نجس
لغتنامه دهخدا
نجس . [ ن َ ج ِ ] (ع ص )ناپاک . پلید. آلوده . غیرطاهر. پلشت . ریمن . رجس . رجوع به ماده ٔ قبل شود : چه بزرگ غبنی و عظیم عیبی باشد باقی را به فانی و دایم را به زایل فروختن و جان پاک را فدای تن نجس داشتن . (کلیله و دمنه ).من تیمم به سر خاک نجس کی کنم ک...
-
نجس
لغتنامه دهخدا
نجس . [ ن ُ ج ُ ] (ع اِ) معوذون . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به تنجس و منجِّس شود.
-
نجس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: انجاس] (فقه) najes آنچه پاک نیست.
-
نجس
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: neǰes طاری: neǰes طامه ای: neǰes طرقی: neǰes کشه ای: neǰes نطنزی: neǰes