کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نو نما کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نو نما کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تحسين
-
واژههای مشابه
-
نوِ نو
فرهنگ گنجواژه
خیلی نو.
-
کله نو
لغتنامه دهخدا
کله نو. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع است و 174 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کل نو
لغتنامه دهخدا
کل نو. [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیرون بشم است که در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر واقع است و 960 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کت نو
لغتنامه دهخدا
کت نو. [ ] (اِخ ) قریه ای است چهار فرسنگی جنوب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
کت نو
لغتنامه دهخدا
کت نو. [ ک َ ن َ ] (اِخ ) چهار فرسخ جنوب آباده است . (فارسنامه ٔ ناصری چ سنگی ص 170).
-
کلاته نو
لغتنامه دهخدا
کلاته نو. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینا است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته نو
لغتنامه دهخدا
کلاته نو. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان عرب خانه است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 113 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته نو
لغتنامه دهخدا
کلاته نو. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنارشهر است که در بخش بردسکن شهرستان کاشمر واقع است و 475 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
گوه نو
لغتنامه دهخدا
گوه نو. [ گ َ وِ ] (اِخ ) (کوهناب ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 16هزارگزی خاور مرند و 16هزارگزی خط راه آهن و شوسه ٔ جلفا به مرند. جلگه ٔ و هوای آن سردسیر وسکنه ٔ آن 491 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن...
-
modern art
هنر نو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] جنبش نوگرایی که در غرب شکل گرفت و در اواخر سدۀ نوزدهم هنرمندان وابسته به این جنبش اساس جهانبینی و آفریدههای خود را بر ذهن نهادند و با این تعبیر به خلق آثار خود پرداختند
-
new comedy
کمدی نو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نوعی کمدی نوآورانه در قرنهای سوم و چهارم پیش از میلاد که در واکنش به کمدی کهن به وجود آمد و با فاصله گرفتن از هزل و هجو کمدی کهن، داستان عاشقانه با پایانی خوش پِیرنگ اصلی آن شد
-
new wave, nouvelle vague (fr.), French new wave
موج نو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نهضتی سینمایی در دهۀ 1950 در فرانسه که چند منتقد- فیلمساز جوان آن را بنیان گذاشتند و فیلمهایی ارزان با نگاهی انتقادی به سینمای کلاسیک فرانسه تولید کردند؛ بعداً برخی دیگر از کشورها، بهویژه انگلستان و آلمان، با تأثیرپذیری از این ...
-
نو برگ
لغتنامه دهخدا
نو برگ . [ ن َ / نُو ب َ ] (اِ مرکب ) برگ که درخت امسال به بهاران آورده است . (یادداشت مؤلف ). برگ نو. || نوبرگ (ص مرکب ) نهال که تازه برگ آورده است . درخت نونشانده که تازه برگ کرده است .