کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نویسائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نویسائی
لغتنامه دهخدا
نویسائی . [ ن ِ ] (حامص ) نویسایی . قوت نوشتن . (یادداشت مؤلف ). نویسندگی . نوشتن . (فرهنگ فارسی معین ).نویسنده بودن . نوشتن دانستن و توانستن : اگر بودی کمال اندر نویسائی و خوانائی چرا آن قبله ٔ کل نانویسا بود و ناخوانا.سنائی .
-
جستوجو در متن
-
نویسایی
لغتنامه دهخدا
نویسایی . [ ن ِ ] (حامص ) نویسائی . رجوع به نویسائی شود.
-
نویسا
لغتنامه دهخدا
نویسا. [ ن ِ ] (نف ) نویسنده . آنکه داند و تواند نوشت . که نویسد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نانویسا و نیز رجوع به نویسائی شود.
-
نانویسا
لغتنامه دهخدا
نانویسا. [ ن ِ ] (نف مرکب ) امی . عامی . بی سواد. که نوشتن نداند و نتواند : اگر بودی کمال اندر نویسائی و خوانائی چرا آن قبله ٔ کل نانویسا بود و ناخوانا.سنائی .
-
ناخوانا
لغتنامه دهخدا
ناخوانا. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) لایُقْرَء. غیرمقروء. که خوانا نیست . || بی سواد. امی . عامی . که خواندن نتواند : اگر بودی کمال اندر نویسائی و خوانائی چرا آن قبله ٔ کل نانویسا بود و ناخوانا.سنائی .