کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوید
/na(o)vid/
معنی
مژده؛ بشارت؛ خبر خوش؛ مژدگانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بشارت، خبرخوش، مژده
دیکشنری
annunciation, promise, proposition
-
جستوجوی دقیق
-
نوید
فرهنگ نامها
(تلفظ: na(o)vid) خبر خوش ، مژده ؛ وعدهی نیک و خوش ، سخن امیدوار کننده ؛ (در قدیم) وعدهی دعوت به مهمانی ، مقابلِ خرام .
-
نوید
لغتنامه دهخدا
نوید. [ ن َ ] (اِخ ) غلام علی بیگ اﷲآبادی (میرزا...) متخلص به نوید. از پارسی گویان هند است و در عهد نواب امیرخان بهادر کوتوال اﷲآباد بود و چندی هم منصب قضا داشت . او راست :ما بندگی مغبچه بسیار کرده ایم شد مدتی که دختر رز بار کرده ایم .(از صبح گلشن ص ...
-
نوید
لغتنامه دهخدا
نوید. [ ن َ ] (اِخ ) محمد حسین اصفهانی (میرزا...) از شاعران قرن یازدهم است ، وی به هند رفت و در کشمیر توطن گزید و در همانجا به سال 1187 هَ. ق . درگذشت . او راست :ندارم خواب تا از یار پهلویم تهی مانده ست خوش آن شبها که آرام دل من می غنود اینجاچنان در ...
-
نوید
لغتنامه دهخدا
نوید. [ ن َ ] (اِخ ) نورالدین دهلوی متخلص به نوید یانویدی ، از پارسی گویان قرن دوازدهم هندوستان و از مقربان عمدةالملک امیرخان بهادر است . در اواسط قرن دوازدهم درگذشته . او راست :اگر نیست با عاشقی خو مراچرا می طپد دل به پهلو مرااز این غصه ام دل ز جا م...
-
نوید
لغتنامه دهخدا
نوید. [ ن ُ ] (اِ) خبر خوش . (رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). مژده . (اوبهی ) (برهان قاطع). مژدگانی . هرچیز که سبب خوشحالی شود. (برهان قاطع). مژده دادن به هر چیزی که باشد. (فرهنگ خطی ). خوش خبری . بشارت . هرچیز...
-
نوید
واژگان مترادف و متضاد
بشارت، خبرخوش، مژده
-
نوید
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) 1 - خبر خوش ، بشارت . 2 - وعدة نیک .
-
نوید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nivēδ] na(o)vid مژده؛ بشارت؛ خبر خوش؛ مژدگانی.
-
نوید
دیکشنری فارسی به عربی
وعد
-
واژههای مشابه
-
خوش نوید
لغتنامه دهخدا
خوش نوید. [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص مرکب ) قاصد خوش خبر. (ناظم الاطباء).
-
امید و نوید
فرهنگ گنجواژه
بیم و امید.
-
نوا و نوید
فرهنگ گنجواژه
مژده.
-
نوید و بشارت
فرهنگ گنجواژه
مژده.
-
نوید و نوا
فرهنگ گنجواژه
مژده.